زندگی کردن در حال و هوای دهه60

به گزارش سلامت نیوز به نقل از همشهری، «چه روزگاری داشتیم/ برو و بیایی داشتیم/ این همه غم نداشتیم/ هیچچیزی کم نداشتیم ». گوشکردن به این شعر آنهم با آهنگ بچههای کوه آلپ و صدای عبدالجبار کاکایی کافی است که ما را ببرد به سالهای نهچندان دوری که در آن خبری از تکنولوژیهای امروزی نبود؛ افرادی که زندگی دوباره در آن دوران تاریخی (اواخر دهه50 و دهه60)را در میان پستهای خاطرهانگیزشان در فضای مجازی حسرت میکشند.
یک روز با بشقابهای قدیمی و رنگورو رفته مادربزرگ خاطرهبازی میکنند، یک روز با پختن استامبولی روی چراغ خوراکپزی فیتیلهای آبیرنگ به یادگار مانده از آن دوران، یک روز گوشههایی از فیلم مهمان مامان را با زیرنوشته خوشبهحال دورهمیهای آن روزها منتشر میکنند و یک روز هم حسرت خوابیدن کنار هم در خانه مادر بزرگ را. حالا هم که چند وقتی است هوش مصنوعی به کمکشان آمده و هرچه اراده کنند از گذشته سریعا در قالب فیلمی کوتاه تحویلشان میدهد.
تب نوستالژی
تب نوستالژی یا حسرت گذشته از آن موضوعاتی است که خیلیهایمان آن را حداقل برای یکبار، تجربه کردهایم؛ وقتی که دلمان برای خاطرههای خوش گذشته تنگ شده یا با دیدن یک وسیله یا یک عکس یا حتی شنیدن یک آهنگ حال دلمان بهتر میشود؛ انگار از جایی دور به هویت اصلی خود وصل میشویم. نوستالژیهایی که برخی از مردم حاضرند برای داشتنشان در گنجینههای خاطراتشان مبالغ هنگفتی را پرداخت کنند؛ البته فضای مجازی هم به همهگیر شدن این تب و تاب نوستالژیبازی خیلی کمک کرده؛ مخصوصا با محتواهایی که صرفا پر از نقاط مثبت زندگی در دهههای گذشته است و ردی از نقاط ضعف زندگی در این دورهها را منعکس نمیکند. همین دنیای گل و بلبلی که به تصویر کشیده میشود نهتنها ما را به آن دوران میبرد، بلکه حالا بخشی از نسل زد را هم عاشق این تب کرده است. البته یکی مثل دکتر اریکا هپر معتقد است این گروه سنی 25تا 40ساله هستند که دوست دارند از چالشهای زندگی در این دوره به گذشته آرام و بیدغدغهشان پناه ببرند؛ البته خیلی هم پربیراه نمیگوید. به اعتقاد او، افراد از میانسالی به بعد رفتهرفته تمایلات نوستالژیخواهانهشان کمتر میشود.
قدیما صفا داشت
قبل از اینکه موبایلها عصای دست بشریت شوند، نوستالژیبازی خلاصه میشد در کلکسیونهای تمبر و پول و… اما از وقتی این گوشیها همدم جداناشدنی زندگی مردم شدند، نوستالژی هم رنگ و بوی دیگری بهخود گرفت. اصلا انگار این گوشیها، ماشین زمان شدهاند؛ چنان با محتواهایشان غرق گذشته میشوید که حتی متوجه گذر زمان هم نمیشوید. نوستالژیبازها هر روز بیشتر و بیشتر میشوند و محتواهای تولیدی هم بیشتر و بیشتر. خیلیهایشان میگویند محال است در دهه 60زندگی کرده باشید و دلتان برای آن دوران تنگ نشود، ریشسفیدترها میگویند قدیمها صفا داشت.عدهای شلوغی خانهها و تعداد زیاد بچههای هر خانه، کوچه و محله را سبب خاطرهانگیز بودن آن روزها میدانند و عدهای هم معتقدند همدلی و همراهی مردم با هم در گذشته بیشتر بود؛ خلاصه اینکه پای درددل این جماعت که بنشینیم هرکدام دلیلی برای عشقبازی با گذشتههای خود دارند.
بازار فروش نوستالژی
مرور خاطرات گذشته و نوستالژیبازی با آنها البته این روزها به همان اندازه که حال هر بینندهای را با دیدن ویدئوها و محتواهای فضای مجازی خوب میکند، باعث رونق کسبوکارهایی هم در این زمینه شده است؛ مثلا یکی از صفحات مشهور در فضای مجازی که از شیر مرغ تا جان آدمیزاد نوستالژیهای قدیمی را دارد و امروز یکی از صفحات پربازدید در این حوزه است، اراده کند میتواند کمیابترین خاطره و نوستالژی را برای مخاطبانش زنده کند؛ از دوات و مرکبهای پلیکان گرفته تا دفترهای عرضه دولتی 40برگ و 60برگ. حتی در بساطش راهنمای نقاشی ارژنگ هم دارد؛ همان راهنمایی که نمره نقاشی خیلیهایمان مدیونش است یا حتی ماژیکهای 7رنگ رنگینکمان! البته این صفحه تنها جایی نیست که این خاطرهها را میفروشد، خیلی از کافههای تهرانی برای جذب مشتری و دلنشین کردن فضایشان دست به دامن این نوستالژیها شدهاند، خرید و فروششان در فضای مجازی حسابی سکه است؛ خاطرههایی که گران فروخته میشود! البته این را هم بگوییم که خیلی از نوستالژیها خریدنی نیست؛ مثل حس خانه قدیمی مادربزرگ که این را هم برای علاقهمندان با ساخت هاستلها در پایتخت و خیلی از شهرها ممکن کردهاند و کسبوکارهای تازه در این بخش شکل گرفته یا کرسیسازها، زمستانهای سالهای اخیر حسابی سرشان شلوغ است.
نگران شویم!
حسین امامیجاجرمی معتقد است مرور خاطرات گذشته و نوستالژیبازی تنها کار مردم ایران نیست و در جوامع مختلف میتوانیم شاهد این رفتار از سوی مردم باشیم، اما اگر هر روز بر تعداد این نوستالژیبازها افزوده شد، باید نگران شویم: «زمانی این رفتارها نگرانکننده میشود که زندگی در زمان حال و آینده را به هم بریزد. درواقع جایی که مردم به جای نگاه به آینده و کشف مرزهای جدید در زندگی اجتماعی بهدنبال یک دوره تمامشده میگردند؛ دورهای که اتفاقا دوره خوبی به لحاظ دسترسی به امکانات، آسایش، تحصیل، درمان و… نبود؛ چراکه یا در طول دوران جنگ گذشت یا پساجنگ! اما جالب است مردم امروز از آن بهعنوان دوران شیرین و بهیادماندنی یاد میکنند.»
این جامعهشناس البته ریشه این نوستالژیبازیها و حسرت زندگی در دورههای گذشته را پیوند عمیق افراد با جامعه در آن دوران میداند: «در دهه 60خانواده ایرانی ثبات بیشتر و اکثر قریب به اتفاق ازدواجها تداوم داشت. تعداد بچهها زیاد بود و شبکه خانوادگی گستردهای را شاهد بودیم. درواقع آن زمان کلی عمو، خاله، دایی، عموزاده، خالهزاده و… دور و بر هرکدام از بچهها بودند. مردم اکثرا در محلهها زندگی میکردند، اما الان دیگر اینگونه نیست؛ نه ثبات خانوادگی مثل گذشته است و نه پیوندهای اجتماعی؛ محلههای کوچک ماهیت خود را از دست داده و جامعهای که بسیاری بهخاطر مشکلات اقتصادی چشمانداز روشنی ندارند و در نتیجه اضطراب دارند و برای فرار از این اضطراب به نوستالژیبازی پناه میبرند.»
جاجرمی با اشاره به شرایط سخت زندگی اواخر دهه50 و دهه 60 میگوید: «آدمهایی که به مرور خاطرات این دوران با نوستالژیها پناه میبرند با برجسته کردن نقاط مثبت و حذف نقاط منفی در روایتهایشان از این دوران، یک دوران طلایی ساختهاند و خود را مشغول گذشته طلایی میکنند.»
بهگفته او، این روزها که شاهد افزایش فعالیت نوستالژی در فضای مجازی هستیم باید حواسمان باشد اگر دستی به سروروی وضعیت اقتصادی و اجتماعی کشور نکشیم و پیوندهای اجتماعی را ترمیم نکنیم در آیندهای نهچندان دور شاهد آسیبهای اجتماعی خیلی جدی در میان این قشر خواهیم بودیم؛ آدمهایی که توانایی برقراری پیوند اجتماعی را ندارند و برای جبران آن به معضلات اجتماعی روی میآورند.