اخبار ورزشی

چراغپور: آقای پروفشنال! بیا دو دقیقه حرف بزن

ورزش3

به گزارش “ورزش سه”، جلال چراغپور، مربی باسابقه فوتبال ایران و از چهره‌های شناخته‌شده در حوزه آموزش و تحلیل فنی، پس از سال‌ها دوری از فضای مربیگری، در اواخر فصل گذشته برای مدت کوتاهی به نیمکت بازگشت. همکاری او با مجتبی جباری در استقلال، در یکی از پرحاشیه‌ترین فصل‌های تاریخ این باشگاه، در نهایت به کسب عنوان قهرمانی جام حذفی انجامید؛ عنوانی که استقلال را از یک فصل ناامیدکننده به سهمیه رقابت‌های آسیایی رساند و کاری کرده تا این مربی آبی‌ها صحبت‌های مفصلی درباره دوران حضورش در این تیم و شرایط فوتبال ایران مطرح کند.

با گذشت چند ماه از آن تجربه کوتاه اما پرفشار، چراغپور در گفت‌وگویی مفصل با روزنامه اعتماد، از چالش‌های فنی در فوتبال ایران، تفاوت تئوری و عمل و دلایل شکل‌گیری آن موفقیت آخر فصل صحبت کرد و البته اظهارات حاشیه‌ای خاصی درباره مسائل این باشگاه نداشت ولی به طور دقیق در خصوص مسائل فنی صحبت کرد.

نه تئوری به تنهایی جواب می‌دهد، نه داشتن بازیکن
جلال چراغپور در ابتدای اظهارات خود در مورد اینکه شرایط زمانی که به عنوان یک تئوریسین بعد از سال‌ها دوباره روی نیمکت یک تیم نشست به چه صورت بود در یک مقدمه نسبتا طولانی عنوان کرد: «این سوال شما اختصاص به فوتبال ایران ندارد. یک واقعیت منطقه‌ای در جهان حاکم است در مورد style  of  the  game یا همان نحوه بازی کردن. یک قسمت از این مساله دانش است. به قول خودشان knowledge of the game است. یک قسمت دیگر برداشت مربیان است از آن دانشی که برای همه یکنواخت است اما برداشت‌ها متفاوت است. قسمت سوم هم می‌گویند players available یا به بیان دیگر اینکه بازیکن چه داری؟ در نتیجه نه با تئوری کامل می‌شود کار را جلو برد و گفت تئوری حرف اول و آخر را می‌زند نه می‌توان گفت حرف اول و آخر را دسترسی به بازیکنان خوب می‌زند. نه اینکه می‌شود گفت نوع برداشت مربیان از تئوری‌ها تعیین‌کننده است.  این شکلی نیست.
چراغپور ادامه داد: «من بخواهم مثال بزنم برای شما می‌توانم بگویم مثلا دو جور ما می‌توانیم حمله کنیم. یکی اینکه به تدریج جلو بیاییم و دیگری اینکه اول توپ را بزنیم جلو و بعد برویم توپ را بگیریم و در ادامه بازی کنیم. دو تا نگرش برای حمله وجود دارد. یکی اینکه به تدریج کلوز داون کنیم. یعنی خودمان را نزدیک کنیم به باکس. این عین جمله کتاب درسی‌اش است. بعد تازه وقتی نزدیک شدیم به باکس (18 قدم حریف) تکنولوژی پاسینگ مطرح می‌شود که آیا آموزش کشورمان به تکنولوژی پاس دسترسی پیدا کرده است یا هر کسی به هر کسی توپ را می‌دهد می‌گوییم پاس؟ اینکه وقتی یک بازیکن به دیگری توپ را می‌دهد بگوییم پاس عیب ندارد اما این پلی است. اگر دانشش را پیدا کنیم همان پاس می‌شود گیم. انگار شما شطرنج بازی می‌کنی بعد پیاده A4 را بیاوری جلو و بگویی دارم شطرنج بازی می‌کنم. این شطرنج بازی کردن نیست. شما داری مهره‌ها را جابه‌جا می‌کنی. وقتی شما همه مهره‌ها را درگیر می‌کنی آن وقت می‌شود گیم. این هم همین است. وقتی توپ را می‌دهی به بغل‌دستی‌ات این گیم نیست. این بازی با توپ است. پلی است. وقتی بغل‌دستی‌ات داد لب خط باز هم پلی است. وقتی برگرداند به دفاع و دفاع بدهد به گلر همچنان پلی است. حالا اگر گلر بلند بزند در زمین حریف گیم شروع می‌شود. پس ما اگر اهداف نگاه به دروازه نداشته باشیم و نگاه‌مان به چارچوب نباشد در هر حالتی آن بازی گیم نیست، پلی است.»

قبول مربیگری استقلال  برای من مثل کنکور بود
مربی پیشین تیم ملی در ادامه اظهار داشت: «برگردیم به فوتبال داخل‌مان. حالا وقتی منِ تئوریسین و امثال من را می‌آورند وسط جریانی که قبلش ماجرا دارد، بعدش ماجرا دارد و الانش هم در سکوت آتشفشان است و می‌گویند بیا این کار را انجام بده انگار دارند از من کنکور می‌گیرند. انگار دارند مرا آزمایش می‌کنند. البته آدم‌ها نه، بلکه حیات زیستی و مفهوم بودن. این مساله دارد به من می‌گوید 20 سال است این کار را نکردی با دلایل خودت. من دلایل خودم را دارم، ولی الان دلایل تو برای جامعه قابل قبول نیست. بیا ثابت کن دلایل 20 ساله‌ات درست بوده. من فقط آمدم ثابت کنم درست می‌گویم و درست می‌گفتم. اول هم به خودم ثابت کنم که درست می‌گفتم که نباید باشم، چون همه را نمی‌شود این شکلی درست کرد. یک نفر نمی‌تواند به یک جامعه 5 میلیونی فوتبال بگوید فلان چیز درست است یا غلط. اگر من با سکه معمولی بروم در شهری که همه با تشتک نوشابه معامله می‌کنند آیا یک نان به من می‌دهند؟ اصلا بگو سکه طلا! شما با سکه طلا وارد شهری می‌شوی که همه سکه آهنی استفاده می‌کنند. آیا آن سکه طلا کارکرد دارد؟»

مدت‌هاست فوتبال به این شکل را  سه طلاقه کردم
چراغپور ادامه داد: «من چطور می‌توانم از ساده‌ترین چیز ممکن یعنی پاس شروع کنم و بگویم وقتی شما پاس می‌دهی نصف پاس را دارید می‌دهید. این یعنی چه؟ آیا تمام کمیته آموزش و تمام مربیان درباره call the ball چیزی شنیدند؟ صدا کردن توپ! توپ تو را صدا کند یا تو توپ را صدا کنی. نه اینکه بازیکن از بالا توپ را ببیند. یعنی پا ببیند، یعنی تکل، گرفتن توپ. آیا ما این را کار می‌کنیم؟ این یک سوال آسان است. آقای پروفشنال! آقای مربی بیا در مورد این مساله دو دقیقه حرف بزن. اینکه حرف دوم بازی است. حرف اول بازی انواع پاس است و حرف دوم گرفتن‌ها. گرفتن‌ها را ما اصلا کار می‌کنیم؟ اصلا شنیدیم؟ کوچینگ گرفتن داریم؟ در آکادمی داریم؟ بین بچه‌های کوچک داریم؟ receive the ball. با این وضعیت مشخص است که من نمی‌توانم با تیمی کار کنم. ادعایی هم ندارم. نمی‌توانم کار کنم. اما اگر یکی آمد گفت «قبول! هر چه تو می‌گویی» و توانست یک هفته مرا تحمل کند می‌توانم یک چیزهایی را تغییر دهم و تغییر می‌دهم و تغییرات تاثیر می‌گذارد و تاثیرات نتیجه‌بخش می‌شود و یک حادثه خوشگل و زیبایی به وجود می‌آید. دیگر برای من اصلا مهم نیست بعدش چه کسانی چه چیزهایی می‌گویند، چه برداشت‌هایی دارند یا با چه نگرش‌هایی چه می‌شنوند یا می‌نویسند چون من فوتبال را به این شکل خیلی وقت است سه طلاقه کردم.»

هر باشگاهی از من می‌خواست کمک می‌کردم
از جلال چراغپور پرسیدم «اینکه شما احساس کردید فضای کوچکی در باشگاه استقلال به وجود آمده و می‌شود کار کرد…» که چراغپور حرفم را قطع کرد و گفت: «می‌خواهم حرف تو را اصلاح کنم. یک فرصت کوچکی در باشگاه استقلال به وجود آمده درست نیست. این فرصت که البته اسمش هم فرصت نیست و آزمایش است. این در هر باشگاهی به وجود می‌آمد اگر می‌خواستند. اگر می‌خواستند من قبول می‌کردم. کما اینکه در خیبر خرم‌آباد در دسته یک با سرمربیگری فراز کمالوند چند هفته گذشته بود و نتایج به دلخواه جلو نمی‌رفت. مرا بردند خرم‌آباد 10 روز فرصت داشتیم. در این 10 روز همین پروسه را طی کردیم و سپس بازی اول بعد از این 10 روز و درحالی که چهار بازی کرده بودند و دو، سه امتیاز داشتند ما شمس‌آذر که در صدر جدول دسته یک بود با 8 امتیاز اختلاف را 4-صفر زدیم. حرف و حدیث زیاد شد که شانس بود و بازیکنان رقیب مریض بودند و چه و چه. بازی بعدی با استقلال اهواز بود که سی و چند بازی بود که نباخته بود. آن وقتی که به ما خورد دوم جدول بود. استقلال اهواز را 

3-صفر بردیم. یعنی در دو بازی یک، 4-صفر و 
3-صفر رقم زدیم. بعد درون خود جریان تیم مسائلی پیش آمد که من با یک سوال ساده بیانش می‌کنم. اینکه هر اتفاقی بیفتد می‌گویند فلانی کرده پس ما چی؟ بعد یک‌سری چیزها تغییر کرد و من بعد از یک ماه و نیم دیدم نمی‌شود این شکلی ادامه داد و برگشتم خانه. این ‌بار اول نیست.» 

این مربی فوتبال کشورمان افزود: «مثال دیگر تیم مس کرمان است. آقای جلال طالبی از جام جهانی برگشته بود و شد سرمربی مس کرمان. من پایه‌های مس بودم. مس کرمان چهار هفته چهار باخت پشت‌سر هم آورد. آقا جلال را عوض کردند و به من گفتند شما پایه‌ها را رها کنید و بروید سر بزرگان. من رفتم تیم بزرگسالان و سیزده هفته تیم نباخت. از انتهای جدول آمدیم تیم را ششم، هفتم تحویل دادیم. فصل بعد ولی من را نخواستند. یعنی بازی‌های‌شان که تمام شد و از لب سقوط رهایی پیدا کردند آن آدم که باعث عدم سقوط شده بود را نخواستند  و گفتند خداحافظ!»
چراغپور ادامه داد: «این برای خودم یک چیز تکراری است. معادله پیش می‌آید. معادله دو، سه مجهولی. من وارد معادله می‌شوم و بعد از 24 ساعت یواش‌یواش اندیکس‌هایش برایم مشخص می‌شود. اینکه فلان چیز چه بود و فلان اتفاق چه. فوتبالی‌هایش را می‌گویم‌ها! با بقیه مسائل کار ندارم. در انتها وقتی همه‌ چیز مشخص شد و همه را به هم مرتبط کردم آن سیم آخر را وصل می‌کنم و چراغ روشن می‌شود. خودم هم که چراغپور هستم (با خنده). من در مورد استقلال به صورت خاص بحثی ندارم. استقلال هم برای من تیمی بود مثل بقیه تیم‌ها. هر تیمی بیاید و از من کمک بخواهد کمک می‌کنم.»

بدون اضافه شدن بازیکنان جدید موفق شدیم
از ایشان پرسیدم آیا استقلال با توجه به بحثی که در مورد player available مطرح کردید تفاوتی با سایر تیم‌ها نمی‌کرد؟ ایشان پاسخ داد: «بازیکن که به من ندادند. مگر استقلال کسی را اضافه کرد که این اتفاق افتاد؟ مثلا بازی مقابل آلومینیوم که 5 تا گل زدیم مگر بازیکن اضافه دادند؟ مگر از مجتبی حسینی بازیکن گرفته بودند؟ مگر چنین اتفاقی افتاد که تفاوت شد 5 تا گل؟ پس شما موضوع را درست نگرفتی. یکی از عناصر، یکی از ارکان این است که سطح بازیکنی که دراختیار داری چطور ارتقا می‌دهی. مثال بزنم. یک بازیکن هست که در یک پستی چند سال بازی می‌کند و ملی‌پوش شده. وقتی شما به او برمی‌خوری می‌گذاری‌اش توی چرخه شناسایی پستی و شروع می‌کنی نمره دادن. مثلا می‌گویی هر بازیکنی سه امتیاز. یک و نیم برای حمله. یک و نیم برای دفاع. یعنی سنترفوروارد هم سه امتیاز دارد، ولی می‌گویند چون سنتر فوروارد است باید 2.25 را به حمله‌اش نمره بدهی و 75 صدم به دفاعش. اینکه با دفاع وسطش برگردد یا بین دو دفاع بازی کند یا دایره زمین را بپوشاند. دوندگی در مرکز زمین هم داشته باشد می‌شود 75 صدم امتیاز دفاعی و می‌گویند خوب است، ولی اینجا می‌گویند فلانی عجب مهاجم نوکی است! اسم هم نمی‌برم ولی داریم در فوتبال‌مان. می‌گویند عجب مهاجم نوکی است! 90 دقیقه می‌دود. بله! 90 دقیقه در هفتاد و پنج صدم می‌دود. درک این سخت است؟ از جنس هفتاد و پنج صدم می‌دود. از آن 2.25 فقط یک 25صدم نمره می‌گیرد، آن‌هم به خاطر خوب سر زدن است. خود سر زدن 1.25 نمره دارد ولی این فقط بیست‌وپنج صدم نمره می‌گیرد چون فقط خوب می‌پرد ولی خوب سر نمی‌زند. ما وقتی می‌خواهیم ارزیابی‌اش کنیم می‌گوییم خیلی خوب می‌پرد و دونده است و تمام 90 دقیقه می‌دود! آقا شما تحلیلت هم غلط است. شما اصلا اندیکس‌های این پست را نداری.» 

2206539

ایشان ادامه داد: «حالا برگردیم سر صحبت تو. آن بازیکنان در دسترس یعنی توانایی‌هایی که از بازیکنان کسب می‌کنی. بعضی از مربیان می‌گویند خوب بازی می‌گیرد از بازیکن. پس بازیکن ثابت است. در دسترس بودنش را مربی از او می‌گیرد. اینجا می‌شود ظرفیت مربی. خیلی مثال داریم اگر فوتبال خارجی را بررسی کنیم. مثلا یک مربی می‌رود سر تیم و می‌بینی هافبک وسط را نمی‌خواهد و می‌گوید من می‌خواهم یک جور دیگر بازی کنم. مثلا مربی می‌رود پاری‌سن‌ژرمن و پست بازیکن را عوض می‌کند و می‌گذارد مهاجم نوک درحالی که مربی قبلی مثلا هافبک راست استفاده می‌کرد. یا بازیکن دیگر را از هافبک آورده مرکز حمله چپ. به این چه چیزی بگوییم؟ این player available است.»

تجربه اخیر برای من تمامش برد بود
«آیا با تجربه‌ای که فصل گذشته رقم خورد در فصل جاری ممکن است به لیگ برگردید؟» این سوال بعدی من از چراغپور بود اما پاسخ ایشان به نحوی دیگر بود: «برای من تمامش برد بود. من یک عده شاگرد داشتم در جامعه و هر موقع می‌گفتند من شاگرد جلال چراغپورم پاسخ می‌شنید او فقط روی کاغذ خوب است! او فقط تئوریسین‌ است! شاگرد‌های من هم همیشه سرشان پایین بود که آقا می‌شود یک کار عملی هم از شما ببینیم؟ من می‌گفتم شما نمی‌بینید ولی من 7 سال مسوول کمیته آموزش فدراسیون فوتبال ایران بودم. من مدرس بودم. من مربی تیم ملی ایران بودم. من 22 تا تیم سرمربیگری کردم. من تنها مربی بودم که در یک تیم چهار سال مداوم سرمربیگری کردم. بانک تجارت بودم با ترکیبی که علی دایی را در سنتر فوروارد داشت و احمدزاده را در پست مهاجم. سجادی گلرم بود، مارکار آقاجانیان دفاع وسطم بود، مهدی فنونی‌زاده هافبک وسطم بود و افشین پیروانی هم هافبکم. سن‌تان کم است! من چه کار کنم که شما فقط تئوری مرا دارید می‌بینید و عملی‌های من را ندیده‌اید!حالا سنم رفته بالا و شده 75 سال و آن موقع سی و چند سالم بود. 40 سال هیچ کدام از شماها نبودید که ببینید. حالا چه لزومی دارد به شما ثابت کنم می‌توانم؟ خب بگویند تئوریسین‌ است! ولی این صحبت زیاد مطرح شد که او فقط تئوری بلد است. حتی کمیته آموزش که تخصص خودم بود وقتی مرا گذاشتند مسوول کمیته آموزش همه مدرسین جمع شدند که چرا این را گذاشتی و چرا از ما نگذاشتی؟ این 20 سال است در آموزش نیست. زمان آقای شهاب عزیزی خادم این اتفاق افتاد. این هم از مدرسان ما که تمام‌شان تئوری هستند. بدون استثنا یکی از آنها تا حالا سرمربی یک تیم نبودند. یک عده گفتند این تئوری‌ها را از خودش در می‌آورد. می‌گویند ما رفتیم گشتیم ببینیم چراغپور مطالبش را از کجا آورده و دیدیم چنین چیزهایی نیست و از خودش می‌سازد! آیا شما باور می‌کنید کسی چنین حرفی بزند و در آخرین رده‌های فوتبال هم باشد؟ مگر می‌شود از خودت حرف در بیاوری؟  الان من call the ball  را از خودم  درآوردم؟»

دست خدا پشتم بود و بعد از 22 سال  از زیر خاکستر بیرون آمدم
چراغپور تصریح کرد: «این حرف‌های بی‌ربط درون فوتبال سیلان دارد. [حضورم در استقلال] برای من یک فرصت بود. هفت تا مربی آمدند و رفتند! من می‌توانم با یک کسی که از بافت درون این تیم باشد و کاریزمای مربیگری داشته باشد و با بچه‌ها دوست باشد و جذب‌شان کند جوری که حرف‌های من پس‌شان نزند، کار کنم. در این شرایط من می‌توانم چیزی را درست کنم. آقای جباری شانسی بود که این وسط برای من بود. این را به فال نیک می‌گیرم. ایشان همه پارامترها را داشت. برای استقلال بازی کرده بود. برای تیم ملی بازی کرده بود. کاریزمای جذب‌شان را داشت و با همه‌شان دوست بود. حرف می‌زد و بگوبخند داشت و ارتباط سالم با هم برقرار کرده بودند. اینجا فرصتی شد برای من که به اندازه یک قطره از آنچه لازم بود، انجام بدهیم و جواب داد. پس تمامش برای من شانس بود. اول اینکه بعد از 22 سال از زیر خاکستر آمدم بیرون. دوم اینکه تئوری را نجات دادم و ثابت کردم تئوری هنوز حیات و وجود دارد. سه اینکه به جای حل مساله نروید صورت مساله را پاک کنید. به جای تحقیق نگویید اینها تقلبی است. به جای زحمت کشیدن و زیر چراغ مطالعه کردن نگویید اینها اصلا وجود خارجی ندارد. همه اینها را ثابت کردیم. دست خدا هم پشت من بود. دستش پشت این نیت بود. خدا می‌داند این را حس کردیم. همه زحمت کشیدند. همه قبول کردند که نیروی جدیدی دارد کمک می‌کند. نه اینکه مال من بوده باشد یا آقای جباری یا دروازه‌بان یا کاپیتان. همه محترم اما ناخودآگاه تمام تیم نیرویی که تزریق شده بود به تیم را قبول کردند و آن اتفاق خوب و میمون افتاد. ادعایی هم نداریم و اگر بار دیگر چنین چیزی پیش بیاید ما باز هم هستیم و کمک می‌کنیم.»

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا