از ناصر حجازی، فیروز کریمی و نکونام تا علی دایی، استیلی و هاشمیان؛ استقلال و پرسپولیس از یک سوراخ چندبار باید گزیده شوند؟
اتفاقاتی که دیشب در ورزشگاه شهدای شهر قدس افتاد، همه را به یاد حوادث سالهای قبل و سرانجام حتمی آن انداخت!

پرسپولیس در قدم اول لیگ بیست و پنجم مقابل فجر در خانه متوقف شد. قرمزها تا دقیقه سوم وقتهای تلف شده بازنده بازی بودند و اگر فجرسپاسی کمی با تجربهتر بود، در نیمه دوم اختلاف را بیشتر میکرد. خلاصه هرچه بود، پرسپولیس با شلیک علیپور از شکست گریخت.
این مساوی، کمتر از باخت نبود. از نتیجه بدتر، نمایش ستارههای گران قیمت پرسپولیس درون زمین بود که هرگز در حد نام خود ظاهر نشدند. در چنین شرایطی معمولاً مربی از طرف هواداران مواخذه میشود اما دیدیم که در ورزشگاه شهدای شهر قدس، شعار حیا کن رها کن برای مدیرعامل پرسپولیس سر داده شد!
اینکه رضا درویش چقدر مقصر این نتیجه و نمایش بود، اینکه آیا هواداران حق دارند از همان بازی اول بازیکنان را هو کرده و علیه مدیران شعار بدهند و اینکه به سرمربی تازه وارد و کم تجربه چقدر باید زمان داده شود، همه و همه موضوعات مهمی است که در جای خود باید بررسی شود.
اما اینجا به روی دیگر این اتفاق کار داریم. در فوتبال ایران هرگاه تیمهای بزرگ پایتخت از هفتههای ابتدایی فصل به حاشیه سلام کردهاند، هرگز در آن فصل رنگ موفقیت و خوشی ندیده و رفت و آمد مدیران و مربیان و بازیکنان هم تغییری در نتیجه نداده است.
همین پرسپولیس وقتی حبیب کاشانی به عنوان سرپرست باشگاه، علی دایی را در نوبت اول سرمربیگریش کنار گذاشت، حضور حمید استیلی به عنوان یک چهره محبوب و با سابقه را تحمل نکرد. استیلی که به عنوان بازیکن، کاپیتان، مربی و مدیر باشگاه، تعصب خود را طی دههها به پرسپولیس ثابت کرده بود.
او در عرصه ملی هم نام کوچکی نبود و با کوله باری از تجربه هدایت سرخها را بر عهده گرفت. اما از شروع نیمه دوم همان بازی اول لیگ یازدهم (۹۰-۹۱)، وقتی تماشاگران شروع به تشویق علی دایی کردند، تمرکز او از بین رفت و دیدیم که به پایان فصل نرسید.
پرسپولیس به جای استیلی چند مربی دیگر آورد، از مانوئل ژوزه رکورددار جام در آفریقا تا یحیی گل محمدی -که حالا پتانسیل او بر همه مشخص شده- اما هیچ کدام نتوانستند مشکل را حل کنند. همانطور که تغییر مدیران جواب نداد، محمد رویانیان جانشین حبیب کاشانی شد و او هم نتوانست.
خرید ستارههای گران قیمت هم کمکی به قرمزها نکرد. خود علی دایی برگشت اما او هم نتوانست جام بگیرد و عوارض آن اتفاق، تا سالها مانع موفقیت پرسپولیس شد. تا اینکه برانکو آمد و همه چیز را از نو ساختند.
همین اشتباه را استقلال هم تجربه کرد. در فصل هفتم (۸۶-۸۷) ناصر حجازی از هفته سوم شاهد مصاحبههای مدیران تیم در مورد تقویت کادر فنی بود. از جایی خسته شد و دیگر روی نیمکت ننشست تا فیروز کریمی بیاید، او هم سوخت و آن فصل استقلال هیچ جامی نگرفت.
اتفاقی که فصل قبل تکرار شد، دوباره در هفته سوم! جواد نکونام اولین باخت را آورد و مدیران به دنبال انتخاب مربی تازه رفتند. نتیجه را دیدیم، هفت سرمربی در یک فصل، دوبار هیئت مدیره کامل تغییر کرد و دو مدیرعامل روی صندلی نشستند.
وقتی حافظه فوتبال ایران این مثالها و تجربیات را دارد، عجیب است که دوباره یک اشتباه را تکرار و با دست خود تیم را به مسیر ناکامی میاندازد. این ماجرا به نفع هرکس باشد، قطعا به ضرر پرسپولیس تمام می شود و در این پایان کسی شک ندارد.
اینجا را بخوانید: علیپور شاکی شد؛ احساس میشود خط و خطوطی وجود دارد!