اخبار ورزشی

آنچه اینستاگرام بر سر فوتبال آورده است

ورزش3

به گزارش “ورزش سه”، اکبر محمدی، مدیرعامل سابق پیکان و سرمربی سابق تیم ملی جوانان با ارسال یادداشتی به ورزش سه درباره حواشی مربوط به اظهارنظر یک مجری تلویزیونی درباره وحید هاشمیان اظهارنظر کرده‌ است. 

محمدی که در کانادا به سر می‌برد و مشغول دریافت درجه دکتراست، در این یادداشت ضمن نکوهش آنچه که بر زبان المیرا شریفی‌مقدم، مجری مشهور تلویزیون در برنامه صبحگاهی آمده، چالش بزرگ فوتبال امروز را نفوذ بیش از اندازه بلاگرها و افرادی می‌داند که به صرف مورد توجه قرار گرفتن، ارزش‌های مهم این رشته ورزشی را به خطر انداخته‌اند. در واقع عوام‌گرایی مسئله مهمی است که فوتبال را تهدید می‌کند؛ نمونه بارز انتشار همیشگی اظهارات هواداران در اطراف استادیوم، قبل و بعد از هر مسابقه فوتبال با تیراژ بالا در صفحات اجتماعی رسانه‌های ورزشی؛ جایی که تخصص به طور کلی فراموش می‌شود.

یادداشت اکبر محمدی کمی تند است اما ارزش خواندن دارد. او از چیزی صحبت می‌کند که نقدش نیاز امروز فوتبال نه تنها در ایران که در کل دنیاست.

* در دنیای امروز فوتبال، همانند جامعه‌ی مدرن، ما شاهد چیزی هستیم که می‌توان آن را مرگ تخصص نامید، وضعیتی که در آن دانش، تجربه و مهارت‌های مربیان و تحلیل‌گران فوتبال دیگر به اندازه گذشته احترام و ارزش ندارند. بازی‌ای که زمانی بر پایه‌ی برنامه‌ریزی تاکتیکی، تمرین‌های حساب‌شده و رشد تدریجی بازیکنان شکل می‌گرفت، اکنون تحت سلطه‌ی نظرهای فوری، قضاوت‌های لحظه‌ای شبکه‌های اجتماعی و قدرت الگوریتم‌ها قرار گرفته است. این الگوریتم‌ها تعیین می‌کنند چه چیزی دیده شود، چه نظری پررنگ شود و چه بازیکنی محبوب جلوه کند، نه معیارهای تخصص یا تجربه واقعی.

2252953

دیجیتالی شدن فوتبال یک توهم دانش خطرناک ایجاد کرده است. هر پست، توییت، پادکست پس از بازی یا تحلیل آنلاین القای تخصص می‌کند، در حالی که اطلاعات واقعی و دانش عمیق دو مقوله جدا هستند. دیدن ویدیوهای آموزشی یا بررسی جدول رده‌بندی فوتبال، کسی را متخصص نمی‌کند. این همان چیزی است که می‌توان آن را دموکراسی نادانی نامید؛ وضعیتی که در آن نظر همه ارزش برابر دارد، صرف‌نظر از شایستگی یا تجربه.

در چنین محیطی، بسیاری از مربیان به خدمتکاران فکری تبدیل شده‌اند؛ خدمتکاران انتظارات عمومی، نه حافظان دانش فوتبالی. به جای طراحی برنامه‌های توسعه بلندمدت، آن‌ها مجبورند هر روز خود را با خواسته‌های بی‌صبرانه‌ی مالکان، مدیران، رسانه‌ها و هواداران وفق دهند.
یک تساوی کوچک بحران می‌شود؛ یک تغییر تاکتیکی جزئی به «آشفتگی» تعبیر می‌شود. نتیجه این است که فوتبال دیگر بر پایه‌ی تخصص هدایت نمی‌شود، بلکه بر پایه‌ی پوپولیسم احساسی اداره می‌شود؛ جایی که همه فریاد می‌زنند، اما هیچ کس واقعاً نمی‌داند.

* ذهنیت نمایشی و توهم پیشرفت
وسواس بر موفقیت فوری، حتی آکادمی‌های فوتبال را به بوتیک‌های عملکرد تبدیل کرده است، نه مدارس یادگیری. والدین تحت تأثیر دانش سطحی، توسعه‌ی بازیکنان جوان را مانند یک تجربه‌ خرید می‌بینند: خواهان پیشرفت، نتیجه و دیده شدن. آنان فراموش می‌کنند که فوتبال، مانند همه‌ی هنرها، ریشه در صبر، تمرین و یادگیری تدریجی دارد.

این ذهنیت بوتیکی، همان چیزی است که می‌توان آن را توهم پیشرفت نامید: پیشرفت سریع و قابل مشاهده که فقدان پایه واقعی را پنهان می‌کند. یک بازیکن ۱۳ ساله که ترفندهای اینستاگرامی یاد گرفته، بیش از کسی که نظم موقعیتی و تاکتیک‌های اساسی می‌آموزد، تحسین می‌شود. فرهنگ، ظاهر را بر عمق و واکنش را بر تفکر ترجیح می‌دهد.

در این فضا بحث واقعی در فوتبال تقریبا غیرممکن شده است. مربیان و تحلیل‌گران مجبورند پایه‌ای‌ترین اصول؛ مانند ساختار پرسینگ ، فاصله دفاعی و برنامه‌ریزی تمرین را بارها و بارها به کسانی توضیح دهند که نه دانش کافی دارند و نه فروتنی برای یادگیری.

2252954

برای بحث فوتبال، باید از صفر شروع کرد و مفاهیمی که متخصصان بدیهی می‌دانستند، دوباره تعریف شوند. وقتی منطق شکست می‌خورد،احساسات افزایش می‌یابند. مخالفت دیگر بحث نیست؛ بلکه بی‌احترامی محسوب می‌شود. مربی که اشتباه طرف مقابل را اصلاح می‌کند، متکبر تلقی می‌شود؛ بازیکنی که نقد عمومی را نمی‌پذیرد، متعصب خوانده می‌شود.

*مورد پسند باشید، نه موثر!
باشگاه‌های فوتبال شبیه دانشگاه‌های در بحران هستند. بسیاری از مربیان جرات ندارند با خودخواهی بازیکنان، مدیران برنامه یا رسانه‌ها مقابله کنند. آن‌ها از دست دادن شغل یا اعتبار می‌ترسند و بنابراین به جای مؤثر بودن، به مورد پسند بودن بسنده می‌کنند.

نتیجه این است که بازیکنانی تربیت می‌شوند که خود را نقد نمی‌کنند، بلکه از خود دفاع می‌کنند. ورزشکارانی که ارزش خود را در نمایش و دیده شدن می‌بینند نه در تسلط و پیشرفت واقعی. این همان فرهنگ درمانی ورزش است:جایی که اعتماد به نفس بر اساس دستاورد جای خود را به اعتماد به نفس بر اساس احساس خوب می‌دهد.

اثر دانینگ کروگر (اصل روانشناختی که می‌گوید هرچه فرد کمتر بداند، اعتماد به نفس بیشتری دارد) در فوتبال شکوفا شده است. ناآگاهان پر سر و صدا هستند و متخصصان مورد تردید. هر هوادار، مربی است؛ هر والد، شکارچی استعداد؛ هر خبرنگار، استراتژیست.

* فوتبال به صدای کمتر نیاز ندارد؛ به صدای آگاه‌تر نیاز دارد. راه حل، نه خاموش کردن نظرها، بلکه بازگرداندن زنجیره احترام است: از شاگرد به استاد، از بازیکن به مربی، از مربی به نهاد. تخصص نباید پرستیده شود، اما باید دوباره به رسمیت شناخته شود.
بدون تخصص، فوتبال به یک هرج و مرج پر سر و صدا، با اعتماد به نفس بیش از حد، احساسی و بدون یادگیری واقعی تبدیل شده است. بیایید آب را به سرچشمه برگردانیم.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا