انسان چگونه گرگها را به سگهای اهلی تبدیل کرد؟
یافتههای تازه علمی روایت قدیمی شکلگیری رابطه انسان و سگ را دگرگون میکند.

خبرگزاری تسنیم
– اخبار اجتماعی –
به گزارش خبرنگار اجتماعی خبرگزاری تسنیم، یافتههای تازه علمی روایت قدیمی شکلگیری رابطه انسان و سگ را دگرگون میکند. برخلاف تصور رایج که گرگها خودبهخود و در حاشیه سکونتگاههای انسانی اهلی شدند، شواهد جدید نشان میدهد که انسانهای پیشاتاریخ تولهگرگهای بسیار کمسن را از لانههایشان گرفته و پرورش میدادند.
این تغییر رویکرد، آغاز داستان سگها را به تصمیمهای آگاهانه نیاکان ما پیوند میزند و نشان میدهد اهلیسازی حاصل یک رابطه طولانیمدت و مستقیم بوده است که ریشه در اعماق پیشاتاریخ دارد.
پرورش نسلبهنسل تولهها
پژوهشی مشترک از مرکز پژوهشهای تکامل انسانی دانشگاه گریفیت استرالیا، مؤسسه سلطنتی علوم طبیعی بلژیک، دانشگاه سیدنی و دانشگاه ملی استرالیا حاکی است که شکارچی-گردآورندگان در اواخر دوره پلیستوسن، بهطور منظم تولهگرگهای نابالغ را از طبیعت گرفته، در کمپهای خود اجتماعی میکردند و طی نسلها، دوستانهترین حیوانات را برمیگزیدند.
احیای پروژه حفاظت از یوز آسیایی پس از وقفه 6ساله
بررسیهای باستانشناسی از غار گوایه در بلژیک (با قدمت حدود 36 تا 31 هزار سال) و غار رازبوینیچیا در سیبری (با قدمت حدود 33 هزار سال) نشان میدهد که جمجمههایی با ویژگیهای متفاوت از گرگهای معمول، بیانگر وجود «سگهای آغازین» بسیار پیشتر از شکلگیری روستاها بوده است.
چگونه گرگها را رام میکردند؟
فرآیند رامسازی گرگها از دورهای بسیار حساس در زندگی آنها آغاز میشد. تولهگرگها کور به دنیا میآیند و در حدود دو هفتگی چشم باز میکنند؛ زمانی که تماس مکرر با انسان میتواند مسیر رشد رفتاری آنها را تغییر دهد. انسانهای اولیه، این تولهها را در محیطهای امن و اجتماعی خود بزرگ میکردند، با لمس، تغذیه و بازی، ترس ذاتی آنها را کاهش میدادند و بهتدریج رفتارهای آرامتر را تقویت میکردند. با تکرار این روند در نسلهای متوالی، گرگهایی که کمتر مهاجم و بیشتر اجتماعی بودند، شانس بقا و زادآوری بیشتری پیدا میکردند و بهمرور ویژگیهای ظاهری و رفتاریشان از گرگهای وحشی فاصله میگرفت و به آنچه امروز بهعنوان سگ میشناسیم نزدیکتر میشد.
انسانها تولههای دوستداشتنیتر را برمیگزیدند
گرگها کور به دنیا میآیند و حدود دو هفته بعد چشم باز میکنند؛ دورهای حساس که تماس با انسان میتواند بهطور چشمگیری بر رفتارشان اثر بگذارد. شواهد امروز نشان میدهد تولهگرگهایی که با دست پرورش مییابند، پیوند عاطفی قوی با مراقبان انسانی برقرار میکنند، امری که امکان این فرآیند را برای انسانهای اولیه فراهم کرده است.
برخلاف نظریه «اهلیسازی خودبهخود» که بر پرسهزدن گرگها در اطراف زبالهدانها تکیه دارد، این رویکرد بر مراقبت فعال، انتخاب مکرر و در نهایت پرورش حیوانات اهلیشده در نزدیکی کمپها تأکید دارد.
ردپای دوستی در دندان و استخوان
تحلیل ایزوتوپهای پایدار از محوطه بزرگ پرِدموستی نشان داده که سگهای شبیه به سگهای امروزی بیشتر گوشت گوزن شمالی و گاومیش مشکین مصرف میکردند، در حالی که گرگها عمدتاً ماموت شکار میکردند. همچنین بررسی الگوهای سایش میکروسکوپی دندانها، تفاوت آشکاری میان گرگها و سگسانان نزدیک به انسان آشکار کرده است؛ نشانهای از تفاوت در رژیم غذایی و نقشهایشان در جوامع انسانی.
ادامه سنت پرورش تولهها
نمونههای مردمنگاری از استرالیا نشان میدهد که جوامع بومی سالها تولههای دینگو را از لانهها گرفته، در اردوگاهها پرورش داده و سپس بسیاری را آزاد میکردند؛ الگویی که میتوانست بر ژنتیک سگسانان آزادزی تأثیر بگذارد. حتی اگر بسیاری از این حیوانات پس از بلوغ از اردوگاه جدا میشدند، گرفتن تولههای جدید از مناطق مرزی میان کمپها و طبیعت، به مرور زمان حیواناتی با خلقوخوی آرامتر و پیوند عاطفی قویتر با انسان پدید میآورد.
شواهد باستانی از پیوند عاطفی
باستانشناسی همچنین نشانههایی از نزدیکی عاطفی میان انسان و حیوانات گوشتخوار پیش از اهلیسازی رسمی ارائه میدهد. در قبری بیش از 16 هزار ساله در اردن، پیکر یک انسان همراه با یک روباه سرخ دفن شده است؛ نشانهای از نگهداری حیوانات شکاری بهعنوان همراه یا شریک آیینی پیش از آغاز کشاورزی.
مجموع این شواهد از تاریخگذاری استخوانها و آنالیز شیمیایی کلاژن گرفته تا فرسایش دندانی و منطق پرورش تولهها حکایت از آن دارد که انسانهای اولیه منتظر نماندند تا گرگها خودشان به آنها نزدیک شوند؛ آنها هر بهار به دل طبیعت رفته و همراهان خود را انتخاب میکردند.
این مطالعه در مجله Frontiers in Psychology منتشر شده است.
انتهای پیام/