مشاغل ثانویه، الگویی که دختران را نشانه میگیرد
” کار” این کلمه کوتاهِ سه حرفی یکی از معضلات و دغدغههای اساسی قشر دانشجو در جامعه است. امروزه؛ مشاغل کاذب، نوع دیگری از بیکاری در جامعه است که اشخاص، در جایگاه و یا موقعیت شغلی متناسب با تحصیلات و یا مهارتهای خود قرار نمیگیرند و به کارهای سطحی و غیر تخصصی مشغول میشوند. از طرفی دیگر؛ اینگونه مشاغل نیروی کار ارزانی را میطلبد که در مقابلِ نظام سرمایه داری قد خم میکند. چراکه نگاهی گذرا به آگهیهای مختلف نشان میدهد؛ صاحبکاران و کارفرمایان در اینگونه مشاغل، دختران جوانتر را جذب میکنند تا بتوانند با کمترین هزینه، دستمزد حداقلی و با ساعات کاری بالا، بیشترین بهره وری را برای رونق کسب و کار خود داشته باشند. دختران دانشجویی که برای تأمین مخارج زندگی و تحصیل خود، زمین و زمان را به هم میدوزند تا شاید شغلی مناسب و درخور بیابند. اما در نهایت با آگهی ” خانم مجردِ سر زبون دار، جهت بازاریابی در یک محیط کاملاً دوستانه با پورسانت عالی” روبرو میشوند. بسیاری از مشاغل نامتعارف که تخصص و دانش چندانی نیاز نداشته و مهارت دختران باید زبان بدن قوی و ظاهری جذب کننده باشد تا به مزاق مشتری و مراجعه کننده خوش بیاید. الگویی که خارج از شرع و عرف در جامعه و کشورهای اسلامی رواج پیدا کرده و با استفاده ابزاری از بانوان، شأن و منزلت آنان را نادیده میگیرند. همچنین با گسترش اینگونه مشاغل که تأثیر مستقیم بر اعتماد بنفس دختران نیز دارد، پیدا نکردن شغل مناسب برای آنها موجب میشود تا روز به روز بر تعداد این بانوان افزوده شود.
مصطفی اقلیما، جامعه شناس و رئیس انجمن علمی مددکاران ایران در این باره اظهار میکند: بسیاری از زنان به دستفروشی در مترو ها، پیاده روها، استخدام در شرکتهای خصوصی با شرایط خاص، مغازه ها، پاساژها، شرکتهای خصوصی و حتی شبکههای مجازی اینستاگرام و… مشغول به کار هستند. در مشاغلی از جمله بوتیکها و شرکتهای خصوصی، برخی از صاحبان کار و کارفرمایان، زنان را تا ساعات طولانی روز، تنها نگه میدارند. چراکه مشاغل این چنینی در اختیار افراد و به صورت شخصی اداره میشود و نفسانیت کارفرما تعیین میکند با خانمی که برایش کار میکند، چطور رفتار کند.
وی ادامه داد: بخشی از این مسائل، مربوط به کارفرمایان و بانوان جوان است. اما در مشاغل دیگری همچون تبلیغات و مدلینگ از زنان به فراوانی استفاده میشود. الگویی که از غرب وارد کشور میشوند و شأن و منزلت زنان را زیر سوال میبرد. زنان در غرب ارزش وجودی نداشته و بسیار میبینیم که پشت ویترینها به عنوان کالایی برای فروش قرار داده میشوند و قیمت مشخصی برای آنها در نظر میگیرند. در حقیقت آن زن دیگر از خودش هویتی ندارد و کالایی برای تبلیغات و فروش بیشتر است.
اما قبل از مته به خشخاش گذاشتن و محکوم کردن بانوان جوان برای پذیرش شغلهای نامتعارف، بهتر است کمی به بطن ماجرا برویم و با همه این مسائل، بررسی کنیم که چه اتفاقی موجب میشود تا دختران به مسیری جز مسیر صحیح اشتغال روی میآورند!
و البته شاید بد نباشد از خود بپرسیم چرا مشاغل کاذب در جامعه برای بانوان ایجاد شده وهمچنان جوانان را نشانه گرفته و روبه افزایش است؟
چرایی اول: کلیشه بازارِ بی مهارتی و بیکاری دختران دانشجو
جوانان، زنان و فارغالتحصیلان دانشگاهی صدرنشین بیکاران در کشور هستند. چه کسی فکرش را میکرد روزی تحصیلات دانشگاهی، در آینده نه چندان دور برای دانش آموختگان و به طور خاص، برای دختران به بحرانی برای ورود به عرصهی اجتماعی تبدیل شود. بدون شک هدف هر دانشجو از درسی که میخواند، به کارگیری مناسب چیزیست که مدتی از زندگی خود را به آن مشغول بوده است. اما زمانی که دختران با چالش بی مهارتی در مشاغل و با احساس ناتوانی در بازار کار روبرو میشوند، از ادامه تحصیل منصرف و یا پس از فارغ التحصیل شدن از دانشگاه به جهت تحصیل و نداشتن تخصص در بازار کار، وارد بازی دو سر باخت میشوند. از طرفی؛ شمار سه میلیون و ۲۶۰ هزار نفری بیکارانِ کشور در سال ۹۷ که ۵/۳۸ درصد آنان فارغالتحصیلان آموزش عالی هستند. از طرفی دیگر؛ ۹/۶۵ درصدی فارغالتحصیلان بیکار زن، نشان میدهد چندان هم نباید برای بهدست آوردن شغل مناسب، خوش خیال بود. آمارهایی که به خوبی نشان میدهد، ایران را باید سرزمین دکتر و مهندسهای بیکار نامید.
نکتهای جالب توجهی است که کشور ما، رتبه سوم فارغالتحصیل مهندسی را دارد و از پزشکها که بگذریم، سالانه حداقل ۲۰ هزار نفر موفق به اخذ مدرک دکتری در رشتههای مختلف میشوند. دو هزار و ۵۶۹ دانشگاه در کشور وجود دارد و حدود چهار میلیون دانشجو در آن مشغول به تحصیل هستند. این دانشگاهها سالانه دهها هزار فارغالتحصیل در مقطع کارشناسی، کارشناسی ارشد و دکتری تحویل جامعه داده میشود که بسیاری از آنها برای ورود به بازار کار یا لااقل کار کردن در حوزهای که در آن تحصیل کردهاند، شانسی ندارند.
چرایی دوم: روایت شغل کاذب / تحصیلات بالا و دستمزد پایین
بانوان دستفروش را، با ساکها و چمدانهای بزرگ مشکی رنگ و بساط رنگارنگ تصور کنیم. مترو و واگنهای بانوان اگر مسیرهر روزمان باشد، قطعا با مشاغل دادزنی و دستفروشی آشنا شده ایم.
ریحانه، دختر جوان ۲۶ سالهای که فارغ التحصیل کارشناسی ارشد رشته ژنتیک است. او جسته گریخته از زندگیاش میگوید، دوران سخت دانشجویی و وضع مالی خانواده، که متوسط رو به پایین بود. با قبولی در دانشگاه، تصورش این بود که به سراغ شغل مناسبی خواهد رفت، در جایی بهتر و مناسب تر، اما چند وقتی بود که دیگر با خیالات موقعیت بهتر زندگی نمیکرد.
ریحانه میگوید: دوران دانشجویی و در مقطع کارشناسی، در یک کافی شاپ مشغول به کار بودم، اما حقوق دریافتی ام آنقدر کم بود که کفاف شهریه و رفت و آمدم را هم نمیداد و کتاب هایم را به سختی تهیه میکردم. از طرفی؛ مجبور بودم لباسهایی با رنگ روشن و با مدلهای عجیب و غریب امروزی بر تن کنم، یادم میآید تاکید میکردند که یک لباس را چندین بار نپوشیم. از طرفی دیگر؛ پذیرایی از افراد مختلف به خاطر مسائل اخلاقی، گاهی برایم آزاردهنده بود. بعد از فارغ التحصیلی در دوره کارشناسی ارشد به دنبال شغلی مرتبط با رشته تحصیلی ام بودم تا به عنوان کارآموز مشغول به کار باشم. اما حقوق ماهانه ۴۰۰ تا ۵۰۰ هزار تومان تفاوت چندانی با کار کردن در کافی شاپ نداشت و همچنان چرخ زندگیام با این مبلغ نمیچرخید.
ریحانه از دشواری مسیر ارشد میگوید و از ادامه تحصیل خود گلایه میکند و دستمزدها را ناعادلانه میداند. مدام تکرار میکند، به این فکر میکنم اگر چند سال پی در پی و به جای تحصیل، مهارتی میآموختم شاید وضع بهتری داشتم و میتوانستم کسب و کاری هر چند کوچک، اما متناسب با خلقیاتم راه بیندازم.
بی هوا تعریف میکند؛ زمانی که به دستفروشی در واگنهای مترو فکر کردم، برایم بسیار دشوار بود که کالایی را با صدای بلند در میان بخش عظیمی از بانوان تبلیغ کنم. واگن به واگن پیش روی کنم تا شاید کالایم به فروش برسد. اوایل کار حس خجالت هم داشتم، تا مبادا خانواده، بستگان یا دوستانم را در مسیر و مترو ببینم، اما به مرور زمان بلند کردن چمدان سنگین، چانه زنیهای پی در پی، تبلیغ و دادزنی و دست فروشی به صورت همزمان باعث شد، هم به لحاظ روحی و هم به لحاظ جسمی سختتر بشوم.
ریحانه ادامه میدهد: بانوان در مترو از خرید لوازم آرایش استقبال میکنند و ماهانه ۳ تا ۴ میلیون تومان درآمد دارم. حالا از شما میپرسم…
آیا به من حق نمیدهید به جای صرف کردن بقیه عمرم در شغلی که سالها برای آن زحمت کشیدم و تحصیل کردم. اما امروز حداقلیترین دستمزد عایدم میشود، به چنین مشاغلی روی بیاورم؟!
چرایی سوم: بانوان، از ساعات کار طولانی تا اطاعت بی چون و چرا!
این روزها بانوان و دختران دانشجو که زندگی خوابگاهی دارند و دور از خانواده هایشان زندگی میکنند، شرایط خاصی دارند و بیشتر با هزینههای سرسام آور تحصیل و خوابگاهشان دست و پنجه نرم میکنند. بانوان جوانی که بیشتر مورد پذیرش شغلهای کاذب قرار میگیرند. چراکه شغلهای ثانویه تنها به دستفروشی مترو و پهن کردن بساط در پیاده روها خلاصه نمیشود. درواقع به هر گوشه از جامعه که نگاه میکنیم، بانوان بسیاری را میبینیم که با تکیه بر بازو و توان خود بار اقتصادی خودشان و خانواده را به دوش میکشند. برخی از این زنان به زحمت میتوانند با حقوقی که دریافت میکنند، هزینههای جاری خانواده را تا آخر ماه تأمین کنند. زنان کارگر یا شاید بتوان گفت بانوان در مشاغل کاذب و دسته چندم، علاوه بر اینکه در شغلهایی همچون کارخانه ها، شرکتهای خصوصی، فروشگاهها و پاساژها تجربه شغلهای کمدرآمد و پرزحمت را دارند و ساعات کار طولانی و غیرقانونی را در این راستا متحمل میشوند، نخستین گروهی هستند که در صورت نیاز، در تیررس اخراج کارفرمایان و صاحب کارانشان قرار میگیرند. از طرفی؛ بر حسب نیاز، چون بیشتر در بخشهای غیررسمی و محیطهای آزاد مشغول به کار هستند، در آمار رسمی نیز به حساب آورده نمیشوند. گذشته از حقی که نمیتوانند مطالبه کنند، بیمهای به آنها نیز تعلق نمیگیرد. همچنین در محیطها و مشاغلی کار میکنند که نه تنها از توانایی آن ها، بلکه از جنسیت زنان برای سود بیشتر نیز استفاده میشود. مواردی که موجب میشود تا زنان بیشتر مورد قبول کارفرمایان زن و مرد قرار بگیرند. چراکه مجبورند در بسیاری از موارد «حرف گوش کن» باشند و «نظم پذیری بالا» داشته باشند تا زودتر و بهتر در محل کار پذیرفته و سریعتر با محیط کار وفق پیدا کنند. چراکه در سوی دیگر، کارفرمایانی قرار گرفته، که به علت پرداخت «پول» و «دستمزد» از کارگر و زیردست خود «اطاعت» و «بله قربان» گفتن میخواهند!
اما در نهایت برای آنچه که در جامعه میگذر، باید عینک واقع بینی داشت. “بی برنامگی” کلمهای که همه کارشناسان و فعالان حوزه زن و اشتغال بر آن اتفاق نظر دارند. چراکه باید بپذیریم تعداد بانوان جوان و دختران دانشجو در مشاغل غیر رسمی و کاذب به علت نیاز مالی شدید و گذران زندگی خود، روزبه روز در حال افزایش است. پس باید در سطح آموزش عالی برای توانمندسازی و مهارت آموزی دخترمان چارهای بیندیشیم. متناسب سازی دانشگاهها و رشتههای دانشگاهی با مراکز کارآموزپذیر شاید بتواند درمانی برای این درد در جامعه باشد. علاوه بر آن شناخت نیاز افراد و تسهیل شرایط در محیط اشتغال میتواند بحران را در اینگونه مشاغل به حداقل برساند. چراکه ادامه این روند و چشم پوشی از عواقب آن برای دختران، آسیبهای روحی، روانی، خانوادگی جبران ناپذیری به همراه خواهد داشت. همچنین با استفاده ابزاری از دختران در اینگونه مشاغل باعث میشود عفت و حیا در جامعه اسلامی به حداقل رسیده و دختران از ازدواج و تشکیل خانواده فراری باشند.
https://koshamag.ir/?p=285521