اخبار سیاسی

‌عکسی که برای شهادت انتخاب کرد؛ گفتگو با خانواده شهید علیزاده

خبرگزاری مهر

خبرگزاری مهر-گروه سیاست- هادی رضائی: در تاریخ هر ملت، داستان‌هایی از ایثار و فداکاری وجود دارد که چون مشعلی فروزان، راه آینده را روشن می‌کنند. زندگی و شهادت سرهنگ محمد علیزاده یکی از این داستان‌هاست؛ داستانی که از عشق بی‌حد به وطن، ایمان عمیق به آرمان‌ها و فداکاری بی چشمداشت سخن می‌گوید. او که از کودکی با قلب مهربان و روحیه‌ای خدمتگزار رشد کرد، در نهایت با شهادتی که خود آرزویش را داشت، به جاودانگی پیوست.

محمد علیزاده نه تنها یک سرباز شجاع، بلکه ستونی استوار برای خانواده‌اش بود. مادرش، زهرا اسماعیلی، از کودکی او می‌گوید که چگونه با برپایی چادر عزاداری در کوچه‌ها، عشق به ارزش‌های دینی را نشان می‌داد. خواهرش، لیلا، از همراهی و فداکاری او در زندگی روزمره و کمک به دیگران یاد می‌کند. همسرش، سمیرا پاکیزه، از آرامش و اطمینانی سخن می‌گوید که محمد حتی در بحبوحه جنگ به او هدیه می‌داد. خاله‌اش، فاطمه، آخرین توصیه‌های او برای حفظ امنیت خانواده را به یاد می‌آورد.

اما آنچه این داستان را متمایز می‌کند، آگاهی محمد از سرنوشت خویش بود. او که سال‌ها در نیروی پدافند هوایی ارتش، در خط مقدم دفاع از خاک ایران خدمت کرده بود، شهادت را نه تنها یک احتمال، بلکه یک آرزوی قلبی می‌دانست. چند ساعت پیش از شهادتش، او عکسی برای همسرش فرستاد و با آرامشی عمیق گفت: «این عکس را برای اعلامیه شهادتم نگه دار.» این لحظه، که ترکیبی از عشق، شجاعت و پیش‌بینی بود، نشان‌دهنده عمق ایمان و تعهد او به وظیفه‌اش است.

این گفتگو با خانواده‌اش، دریچه‌ای است به سوی زندگی مردی که برای دفاع از وطن، جان خود را فدا کرد. از خاطرات کودکی‌اش در کوچه‌های تهران تا لحظات آخر در سایت قم، هر روایت، تکه‌ای از پازل زندگی او را کامل می‌کند. خانواده‌اش، با وجود غم سنگین فقدان، از او با افتخار یاد می‌کنند و معتقدند که روح پاکش همچنان در کنارشان است، راهنمایی‌شان می‌کند و به دیگران حاجت می‌دهد.

این گفت‌وگو نه تنها روایتی از یک شهید است، بلکه آینه‌ای از ارزش‌های والایی است که او برایش زیست و جان داد: وحدت، شجاعت و عشق به ایران. خانواده‌اش پیامی روشن برای ملت دارند: «ما ملت شهادتیم. هرچه بیشتر شهید بدهیم، قوی‌تر می‌شویم.» این پیام، که از عمق تجربه و ایمان آنها سرچشمه می‌گیرد، دعوتی است به صبر، استقامت و حمایت از آرمان‌های انقلاب.

بپیوندید به این گفت‌وگوی صمیمی و عمیق، جایی که از زبان مادر، خواهر، همسر و خاله، با زندگی و میراث سرهنگ محمد علیزاده آشنا می‌شویم. این داستان، داستانی از غم و افتخار، از فقدان و سربلندی است؛ داستانی که به ما یادآوری می‌کند که شهدا نه تنها در قلب‌های ما، بلکه در روح ملت زنده‌اند.

این گفتگو شامل خاطرات و احساسات مادر (زهرا اسماعیلی)، خواهر (لیلا علیزاده)، همسر (سمیرا پاکیزه) و خاله (فاطمه اسماعیلی) است. آنها درباره زندگی، شخصیت، مسیر نظامی و شهادت محمد صحبت کرده‌اند.

جزئیات زندگی و شخصیت محمد

زهرا اسماعیلی مادر شهید، محمد را کودکی خوب و سازگار توصیف می‌کند و می‌گوید: محمد از سنین پایین به فعالیت‌های مذهبی علاقه داشت، مانند راه‌اندازی دسته عزاداری در ماه محرم و پخت غذا برای مراسم. او همچنین علاقه‌مند به فوتبال بود و در تحصیلاتش مستقل عمل می‌کرد. مادر شهید علیزاده می‌گوید: “محمد بچه خوبی بود، درسش را خودش می‌خواند، اصلاً به ما کاری نداشت.”

خواهر، لیلا علیزاده، از همراهی محمد در زندگی حرفه‌ای‌اش یاد می‌کند و می‌گوید: “محمد همیشه همراه من بود، مثلاً وقتی می‌خواستم بچه‌های مدرسه را ببرم اردو، همیشه کمک می‌کرد.” او همچنین از روحیه فداکاری و کمک‌رسانی محمد به دیگران سخن گفت، مانند کمک به دوستان در مسائل شخصی و درمانی.

علاقه‌ها و فعالیت‌ها

محمد به ورزش، به‌ویژه فوتبال، علاقه داشت و در کوچه‌ها با دوستانش بازی می‌کرد. مادر اشاره می‌کند: “کوچک که بود در کوچه فوتبال بازی می‌کردن، ولی نه به اون صورت، سریع بعد از دانشگاه وارد ارتش شد.” او همچنین در فعالیت‌های مذهبی فعال بود و تا پیش از شهادتش در مراسم عزاداری و پخت قیمه برای امام حسین (ع) مشارکت داشت.

مسیر نظامی و خدمت

پس از اتمام دانشگاه، محمد تصمیم گرفت وارد ارتش شود، مسیری که پدرش نیز طی کرده بود. مادرش می‌گوید: “دانشگاهش که تموم شد اومد به باباش گفت که من می‌خوام برم تو ارتش، باباش هم خوشحال شد چون خودش هم سرهنگ نیرو هوایی بود.”

پد او در نیروی هوایی، به‌ویژه در بخش پدافند، خدمت کرد و در مناطق جنگی مانند خوزستان و کردستان مأموریت داشت. همسر شهید، از شرایط کاری او در ارتش سخن گفت و تأکید کرد که او همیشه با عشق و محبت به وظیفه‌اش نگاه می‌کرد: “محمد جان برای بچه‌ها و همرزمان خود غذا درست کرده بود و با هم غذا می‌خوردن، گفت شرایط ارتش چه جوریه که درجه نمی‌شناسه، اینها عشقه.”

روحیه خدمت و فداکاری

خانواده او تأکید دارند که محمد روحیه‌ای از خودگذشتگی داشت. خواهرش می‌گوید: “محمد برای همه وقت می‌گذاشت، دنبال حل کردن مشکلات مردم بود.” همسرش نیز از این سخن گفت که او حتی در زمان جنگ، خانواده را آرام می‌کرد و می‌گفت: “نگران نباش، ما هستیم.”

‌عکسی که برای شهادت انتخاب کرد؛ گفتگو با خانواده شهید علیزاده

رویدادهای منتهی به شهادت

جنگ ۱۲ روزه و آماده‌باش: در جریان جنگ تحمیلی ۱۲ روزه، محمد که در خانه بوده بدون اینکه به محل خدمت فرا خوانده شود خودجوش در دقایق ابتدایی بعد از تهاجم رژیم صهیونیستی به ایران خود را به محل خدمت می‌رساند. همسرش، سمیرا، از روز آخر او یاد می‌کند: “صبحی که می‌خواست برود اداره، گفت من باید بروم از خاکم دفاع کنم.” او در سایت قم خدمت می‌کرد و در نهایت در جریان یک حمله به شهادت رسید.

مادر و خاله از نگرانی‌هایشان در آن روزها سخن گفتند. خاله فاطمه، می‌گوید: “زنگ زدم حال احوال کردم، گفت خوبم خاله نگران نباش، امروز احتمالاً شیفتم، ولی بعدش خبر شهادتش رو شنیدم.”

لحظات آخر و تماس‌ها

همسر شهید جزئیات تماس‌های آخر را شرح داد: “ساعت ۲:۳۰ بعد از ظهر زنگ زدم، جواب نداد، بعد خودش تماس گرفت و گفت عذرخواهی می‌کنم، رفته بودم غسل شهادت کنم.” او همچنین از عکس‌هایی که محمد برایش می‌فرستاد یاد کرد: “هر موقع از هم دور بودیم، برایم عکس می‌فرستاد و می‌گفت یک روزی متوجه می‌شی عکس‌ها برای چی هست.”

‌عکسی که برای شهادت انتخاب کرد؛ گفتگو با خانواده شهید علیزاده

نحوه شهادت

جزئیات شهادت از زبان خانواده و دوستانش بیان شد. یکی از همرزمانش در گفتگو با همسر شهید درباره اخرین لحظات قبل از شهادت او می‌گوید: “محمد از صبح حال و هوای دیگه‌ای داشت، همه را از سامانه دور می‌کرد، ولی خودش پشت سیستم نشست و در نهایت ان جایگاه را زدن و به شهادت رسید.” خانواده از رشادت‌های او شنیده‌اند و تأکید کردند که صورت و دستان او در جریان حمله آسیب دیده بود.

احساسات و واکنش خانواده

ناباوری و غم: خانواده در ابتدا شهادت او را باور نکردند. سمیرا همسر شهید می‌گوید: “تا ساعت ۶ عصر که خبر شهادت را دادن، من منزل مادرم بودم، استرس گرفته بودم چون محمد همیشه هر ۱۰ دقیقه با من تماس داشت.” مادر و خواهر او نیز از تلاش برای فرافکنی و انکار خبر شهادتش سخن گفتند: “تا ساعت ۱۲ شب هی می‌گفتیم نه، برای محمد اتفاق نیفتاده.”

افتخار و سرافرازی: با وجود غم، خانواده از شهادت او افتخار می‌کنند. مادر می‌گوید: “محمد برای ما سرافرازی آورد، مردم خیلی به ما احترام گذاشتن. خواهر شهید نیز می‌گوید: در مراسم تشییع در قم، مردم عادی و فرماندهان با احترام به خانواده نزدیک شدند و مادر را تکریم کردند.

حضور معنوی: خانواده باور دارند که محمد همچنان کنارشان است. سمیرا می‌گوید: “حضورش رو تو همه لحظه‌ها حس می‌کنیم، حتی برای اطرافیانمان حاجت داده.” یکی از دوستان خانواده نقل کرد که پس از شهادت محمد، مشکلاتش با کمک معنوی او حل شده است.

پیام‌ها و توصیه‌ها

خانواده پیام صبر، شجاعت و وحدت را به مردم منتقل کردند. سمیرا گفت: “پیامم اینه که صبور باشیم، شجاع باشیم، فداکاری و گذشت رو حفظ کنیم.” آنها همچنین از دشمنان (اسرائیل و آمریکا) انتقاد کردند و تأکید داشتند که شهادت آنها را قوی‌تر می‌کند: “ما ملت شهادتیم، هرچه بیشتر شهید بدهیم، آماده‌تر می‌شیم.”

مادر و خواهر شهید از مردم خواستند که قدردان نیروهای نظامی باشند و از رهبر و نظام حمایت کنند.

نتیجه‌گیری

گفتگو با خانواده شهید سرهنگ محمد علیزاده نشان‌دهنده عشق، افتخار و ایمان عمیق آنها به مسیر او است. آنها محمد را به عنوان یک قهرمان وفادار به کشور و مردمش توصیف کردند که با شجاعت و فداکاری زندگی کرد و برای دفاع از وطن جان باخت.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا