آن سوی سیمخاردارها؛ روایت نیمه پنهان جنگ

خبرگزاری مهر، گروه استانها: بیست و ششم مرداد ماه، در تقویم پربار تاریخ معاصر ما، نه تنها یک روز عادی، بلکه تجلیگاه بازگشت غیور مردانی است که با صبر و استقامت، دوران سخت اسارت را پشت سر نهادند و بوی خوش خاک وطن را پس از سالها دوری استنشاق کردند. این روز، یادآور ایثار و پایداری آزادگان سرافرازی است که در دالانهای تاریک زندانهای دشمن، شعله امید و ایمان را فروزان نگاه داشتند و با ارادهای پولادین، پرچم عزت و آزادگی را برافراشتند.
«آزادگان»، این واژهی پرمعنا، نامی است برای مردانی که در سختترین شرایط، شرف و غیرت ایرانی خود را حفظ کردند و با وجود تمام مشقتها و محدودیتها، ذرهای از آرمانها و اعتقاداتشان عقب ننشستند. آنها نه تنها قهرمانان مقاومت در برابر دشمن بودند، بلکه الگوهای بینظیری از توکل، صبوری و پایبندی به ارزشهای والای انسانی و دینی را به نمایش گذاشتند. هر یک از این عزیزان، گنجینهای از خاطرات تلخ و شیرین و درسهایی از زندگی هستند که شنیدنشان، روح و جان آدمی را جلا میبخشد.
در این مناسبت فرخنده، ما به پای صحبت دو تن از همین قهرمانان نشستهایم تا از زبان خودشان، روایتگر لحظاتی باشیم که شاید برای بسیاری از ما، تنها در قاب تصویر بگنجد؛ لحظاتی که در آن، ایمان، امید و عشق به وطن، مرزهای تحمل را در هم شکسته و ناممکنها را ممکن ساخته است. این مصاحبهها، دریچهای رو به تجربیاتی است که میتواند چراغ راهی برای نسلهای امروز و فردا باشد.
داستانهای این عزیزان، نه فقط بازگویی خاطرات گذشته، بلکه روایتی زنده از ارادهای شکستناپذیر و روحیهای متعالی است که در کوران حوادث، آبدیده شده و به سرمشقی برای آزادگی و سربلندی بدل گشته است. هر کلمهای که از زبانشان جاری میشود، حامل پیامی عمیق از ایستادگی، امید و بازگشت شکوهمند به آغوش پرمهر میهن اسلامی است.
«نیمه پنهان جنگ»
علیاکبر عرفانی، آزاده و جانباز دوران دفاع مقدس از تجربه ۲۶ ماه اسارت خود در گفتگو با خبرنگار مهر اظهار کرد: روایتی از «نیمه پنهان جنگ» که در آن صدام با نقض آشکار قوانین بینالمللی، اسرا را تحت فشار و شکنجه قرار میداد، اما آنان با مقاومت اعتقادی و ایجاد فضای آموزشی، اردوگاه را به دانشگاهی زنده تبدیل کردند.
آزاده و جانباز دوران دفاع مقدس اسارت را واقعیتی اجتنابناپذیر در همه جنگها دانست و اظهار کرد: وقتی که اسیر میشوی، از لحظه اسارت تا بازگشت، همه چیز پنهان است؛ نه رسانهای هست و نه خبرنگاری. این همان چیزی است که ما آن را «نیمه پنهان جنگ» مینامیم.
وی افزود: جنگ ایران و عراق برای ما هشت سال نبود، بلکه ده سال به طول انجامید و تجربه زندگی در اسارت بخش مهمی از این سالها بود. این روایتها را میتوان براساس زیست روزانه، شرایط درمان، تغذیه، آموزش و محدودیتهای فرهنگی تقسیمبندی کرد.
عرفانی با اشاره به قوانین بینالمللی اسرا بعد از جنگ جهانی دوم گفت: طبق پروتکلهای ۱۹۴۵، باید با اسرا برابر با شئونات کشور میزبان رفتار شود، اما صدام این قوانین را نادیده گرفت. رفتار رژیم بعث با اسرا، خبیثانه، خشن و خارج از هر قاعده انسانی بود. فشارها بر فرماندهان، روحانیون و افراد با جایگاه اجتماعی مشخص، به مراتب بیشتر میشد.
آزاده و جانباز دوران دفاع مقدس تصریح کرد: حزب بعث تلاش میکرد رشته ارتباط فرهنگی ما را قطع کند. حتی نمازخواندن یا پایبندی به اعتقادات، برایشان نشانهای منفی بود. در حالی که وظیفه ما زنده نگه داشتن فرهنگ، دین و مقاومت بود.
وی با توصیف شرایط سخت اسارت ادامه داد: در آسایشگاه ۱۱۰ متری، بین ۵۰ تا ۹۰ نفر را جای میدادند. آب و غذا محدود بود، روزنامه و ارتباط خبری تقریباً وجود نداشت. وعده غذایی اندک و زمان استفاده از سرویس بهداشتی محدود به ساعاتی خاص بود. اگر کسی در جنگ مجروح شده یا بیماری کلیوی یا دنداندرد داشت، امکانات درمانی مناسب در دسترس نبود.
عرفانی یادآور شد: داشتن کاغذ، دفتر و خودکار ممنوع بود، اما بسیاری از اسرا درس خواندند، زبان خارجی یاد گرفتند و اردوگاه را به دانشگاهی بینظیر تبدیل کردند.
نسیم وطن به من جان تازه داد
همچنین در ادامه سید حسین عربی پاسدار، جانباز و آزاده دوران دفاع مقدس در گفتگو با خبرنگار مهر روایتی کامل از ۵۳ ماه اسارت خود را بازگو کرد؛ از لحظه مجروحیت و اسارت، روزهای بیستاره اردوگاه، مقاومت در بازجوییها، تدریس در کلاسهای مخفی، همراهی دوستان شیعه عراقی، نقش بیبدیل حاج آقا ابوترابی، حسرت یادداشتهای قرآنی، تا لحظه رویایی رسیدن به مرز و وزیدن نسیم وطن بر چهره.
جانباز و آزاده دوران دفاع مقدس، سخنانش را با این جمله آغاز کرد: دو چیزی که هیچوقت در جبهه از نظر شخصی تمایلی نداشتیم، یکی مجروحیت و دیگری اسارت بود. اما از منظر الهی هرچه خدا بخواهد، حتماً حکمتی دارد.
وی بیان کرد: با پای پر از ترکش و خونریزی، توان حرکت نداشتم. بعثیها رسیدند، حتی چکمههایم را درآوردند، چون توان ایستادن نداشتم.
عربی پاسدار با اشاره به رفتار بعثیها افزود: همیشه در روایتگریها گفتهایم که مردم عراق را مقصر نمیدانیم، بلکه نیروهای بعثی باعث رنج ما بودند. از همان آغاز، بدون توان ایستادن ما را به سلول، سپس به استخبارات بردند؛ جایی که بازجوییها با ضرب و شتم، شکنجه و تهدید همراه بود. همانند فیلم «بیست و سه نفر»، بازجو تلاش داشت بگوید جمهوری اسلامی نیروی انسانی ندارد اما من با صراحت گفتم داوطلبانه آمدهام، برای دفاع از خاک، ناموس و اسلام.
جانباز و آزاده دوران دفاع مقدس ادامه داد: در اردوگاه، هرچند از دید ظاهری امید به آزادی نداشتیم، اما فعالیت علمی و معنوی را رها نکردیم. باور ما این بود که جمهوری اسلامی یکسری فدایی میخواهد و ما میخواستیم فدایی نظام باشیم، اما در عین حال در دوران اسارت دست از تلاش برای تقویت قوای علمی برنمیداشتیم. به صورت مخفیانه، هر کس هر چیزی بلد بود به دیگران آموزش میداد؛ ما آنجا کلاس علوم قرآنی، زبان انگلیسی، ادبیات عرب داشتیم.
وی به برخی نگهبانان شیعه عراقی هم اشاره کرد: بعضی شیعه بودند، اما برای امنیتشان هویتشان را پنهان میکردند. حتی از ما میخواستند به امام خمینی بگوییم جنگ تمام شود تا خانوادههایشان در امان بمانند، گاهی برخی از آنان بر اثر نگهبانیهای طولانی و خستگی مفرط اذیت بودند و ما خودمان نگهبانی میدادیم به جای آنان تا استراحت کنند.
عربی پاسدار ضمن یاد از حاج آقا ابوترابی گفت: ایشان مصداق واقعی اشدّاء علی الکفّار و رحماء بی نهم بود؛ فردی متدین، مقید، متقی، باوفا، انقلابی و با محبت که با مدارا، بر اساس سیره امام رضا (ع)، با مردم و حتی فرماندهان و سربازان عراقی برخورد میکرد. آنان شبانه به نزد ایشان میآمدند تا تفسیر قرآن یا مشاوره خانوادگی بگیرند. جان بسیاری از اسرا مدیون تدبیر حاج آقا ابوترابی است.
جانباز و آزاده دوران دفاع مقدس افزود: پیش از آزادی، به دلیل ترس از دور ریخته شدن دفترهای حاوی آیات قرآن و یادداشتهای درسی، گنجینه چندین سالهام را همانجا گذاشتم و این اتفاق سبب تأسف من شد. اساتید قرآنی ما از ارتش و سپاه بودند و یکی از آنها شاگرد آیتالله مهدوی کنی بود که در ترجمه و تفسیر قرآن مهارت بالایی داشت.
وی اظهار کرد: به نسل جوان توصیه میکنم که در برابر دشمن با اراده قوی ایستادگی کنند و تقوای الهی پیشه کنند که خداوند راه خروج و نجات را فراهم میکند: وَ مَن یَتَّقِ الله یَجعَل لَهُ مَخرَجاً. به نقل از حاج آقا ابوترابی، ورزش برای سلامت جسم و عقل اهمیت دارد. آزادی موهبتی گرانبها و تاج سلامتی بر سر انسان است. قدرش را بدانید.
عربی پاسدار با یاد لحظه بازگشت به خاک میهن گفت: زمانی که به مرز خسروی رسیدیم، آن طرف مرز باد داغی میوزید و ما هم خسته و تشنه بودیم، اما تا پا را به میهن گذاشتیم به یکباره نسیم خنک وطن به صورتمان خورد، بوی خاک ایران در مشاممان پیچید، احساسی که پس از سالها اسارت، وصفناشدنی بود.
آزادگان؛ پیامآور صبر، عزت و استقلال
آنچه بیش از هر چیز در ذهن و قلب ما نقش میبندد، نه فقط یادآوری رنجهای دوران اسارت، بلکه ستایش از قدرت اراده، ایمان راسخ و عشق بیمثال آزادگان به میهن و آرمانهایشان است. این مصاحبهها، بار دیگر به ما یادآور شدند که چگونه در اوج محدودیتها و دشواریها، میتوان قلههای صبر و مقاومت را فتح کرد و با امید و پایداری، از دل تاریکی به روشنایی رسید.
درسهایی که از زبان این قهرمانان شنیدیم، فراتر از یک روایت تاریخی صرف است؛ آنها به ما آموختند که چگونه با توکل به خداوند، پایداری در راه حق و حفظ روحیه، میتوان بر هر سختی فائق آمد. خاطراتشان گواهی است بر این حقیقت که عشق به وطن و عقیده، میتواند قویترین محرک برای تاب آوردن و ایستادگی باشد و این همان روحیهای است که کشور ما بیش از هر زمان دیگری به آن نیاز دارد.
آزادگان، این سرمایههای ملی، با بازگشت خود به ایران، نه تنها بار دیگر به آغوش خانواده و مردم بازگشتند، بلکه پیامآور صبر و عزت و استقلال شدند. میراث ارزشمند آنها، تنها به خاطراتشان محدود نمیشود، بلکه شامل روحیه پایداری، از خودگذشتگی و عشقی بیپایان به میهن است که باید سینه به سینه به نسلهای آینده منتقل شود تا همواره راهنمای ما در مسیر پیشرفت و سربلندی باشد.
در سالروز پرافتخار ورود آزادگان به میهن، با شنیدن این روایتها، سر تعظیم در برابر بزرگی و استقامت این شیرمردان فرود میآوریم. باشد که این خاطرات، چراغ راهی برای همه ما باشد تا با درس گرفتن از پایداری و ایمان آنها، قدردان نعمت آزادی و سربلندی میهنمان باشیم و در مسیر حفظ و اعتلای آن، لحظهای از تلاش بازنایستیم.