اخبار فرهنگی و هنری

پروین اعتصامی نماینده زن بیدار اما خاموش است

خبرگزاری مهر

خبرگزاری مهر _ گروه فرهنگ و ادب: زیبا فلاحی پژوهشگر ادبیات مقاله‌ای با عنوان «پروین اعتصامی زن روشنفکر خاموش و شعر آموزه‌های اخلاقی- قرآنی در دوران مشروطه» نوشته که برای انتشار در اختیار خبرگزاری مهر قرار گرفته است.

مولف مقاله مورد نظر در آن به پروین اعتصامی به‌عنوان بیدارگر فرهنگ و آموزه‌های اسلامی و بومی زن در عصر مشروطه نگاه کرده است.

مشروح متن این‌مقاله در ادامه می‌آید؛

نقش زنان در ترویج آموزه‌های اخلاقی قرآن و استخراج مفاهیم آیات، به زبان شعر؛ از بدو اسلام تاکنون همواره مورد توجه اهل ادب و فرهنگ بوده است.

خداوند حکیم عفّت مریم (س) را در کنار صداقت یوسف پیامبر (ع) یکسان نازل فرموده است. از طرفی خطاب «قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّی» بی ملاحظه جنسیت از سوی حضرت حق بر انسان و آدم فرو بارید. در رویکرد جدید به نقش روشنگرانه زن و تفکر و هویت وی، در ایران اسلامی، به ویژه دوران مشروطه اهمیت داده می‌شود.

پروین اعتصامی در زمینه‌ی شعر روشنگرانه تعلیمی؛ اما خاموش، بسیار کوشیده است.. در این گفتمان آیه شریفه‌ی «خَلَقَکُمْ مِنْ نَفْسٍ واحِدَةٍ» (نساء /۱۲۴) را اصل قرار داده‌ایم و بی اعتنا به اخلاق فمینستی، نجابت شعری وی را در بیدارسازی جامعه به نگارش در آورده‌ایم و با اشاراتی کوتاه به منبع وحی و برخی نظریه پردازان محافل دینی و ادبی مقاله را به پایان برده‌ایم. روش تحقیق کتابخانه ای و تجزیه و تحلیل است.

این تحقیق سه عنوان عینیت بخشی آموزه‌های شعر پروین به آیات قرآن در عصر بیدارگری، قانونگرایی آموزه‌های پروین در متن قوانین سوخته دوران سیاه و دیکتاتوری؛ و «بیان للّناس» (گفتگوی مردم سالارانه) وی یادآور شده‌ایم. این نوشتار همچنین؛ به شگردهایی چون، قانونگرایی فطری و الهی، تکنیک روانی پسیکو درامی و وارونگی نقش در شعر پند آموز پروین اعتصامی اشاراتی خواهد داشت.

واژه‌های کلیدی به کار برده در این مقاله پروین اعتصامی، بیدارگری خاموش، بیان للّناس، عینیت بخشی، عصر مشروطه است.

نگاهی به گفتمان انسانی زن با توجه به آموزه‌های قرآنی

رویکرد گفتمان جهانی زن، در عصر جدید، مصداق توجه به شأن اجتماعی و سیاسی زن در فضای تفکر و همدوشی وی با مردان در هویت تازه وی است. در تاریخ زیستی «زن»، او گاهی زنی آرمانی ست که تنها در افسانه‌ها و تخیلات شاعرانه و صوفیانه نمود پیدا می‌کند، گاه زنی تحقیر شده و ناقص و زمانی ضلالت مردان را سبب بوده است. متأسفانه سهم زنان در آفرینش نیز از سوی برخی اندک تلقی گردیده است. در مقاطع تاریخی بسیاری هم، جهان زن، میراث بر جامعه‌ای بوده که در آن عقل مذکر حکومت کرده و به تبعیت از آن تاریخ و فرهنگ را هم مذکَر ساخته است. امام خمینی (ره) رهبر بیدارگر نهضت اسلامی معاصر در صحیفه‌ی نور مربی انسان‌ها را زن می‌دانند و سعادت و شقاوت کشورها را وابسته به وجود زن می‌دانند که با تربیت صحیح نسل‌ها انسان می‌سازد و کشورها را آباد می‌سازد. (ر. ک: افتخاری، اصغر، ۱۳۷۹، ص ۱۷۷) به عکس این رویکرد، آزادی خواهانی چون منتسکیو، دیدرو و روسو که به عنوان معروفترین نظزیه پردازان آزادی و قانونگرایی انسانی غرب به شمار می آیند؛ در شعارهای آزادی خواهی خود ارزشی برای زن قائل نبوده‌اند و وی را با صفاتی چون سطحی نگری، تجمل پرستی، سبکسری صدا زده‌اند (عشقی، فاطمه ۱۳۸۲، صص ۱۵۹-۱۳۵) مضمون تفکر این مشاهیر همین است که؛ زنان را جز برای ازدواج، تولید مثل، شیردادن فرزندان نمی‌خواهند، زیرا به زعم آنها، زن جنس حساس و ظریفی است که صرفاً برای خدمت به کانون خانواده و خدمت به همسر به وجود آمده است. شوینهاور، نیچه و ماکیا ولی را نیز در ردیف زن ستیزان به حساب می‌آورند. در کتاب مبین وحی هر دو چهره‌ی زن عصیانگر در داستان یوسف (ع) و چه هدایت گر و بیدارگر (همسر فرعون) حتی در خانه‌ی دشمن ارزشمند و یا خاطی به شکلی آشکار بیان گردیده است.

چون این مقاله، به بررسی اندیشه و خدمت پروین اعتصامی به‌عنوان بیدارگر فرهنگ و آموزه‌های اسلامی و بومی زن در عصر مشروطه پرداخته، لذا تنها به محدوده‌ انطباق آموزه‌های شعری وی با مفاهیم قرآنی اشاره می‌شود. و از بسط و گسترش موضوع زن در ابعاد دیگر خودداری می‌شود.«از نظر پژوهشگران مطالعات فرهنگی، دایره شمول متون فرهنگی بسیار گسترده است و رفتارهای روزمره، آئین‌ها، گروه‌های اجتماعی، انواع ادبی و شکل‌های مختلف رسانه‌های جمعی را در بر می‌گیرد.» (پاینده، حسین ،۱۳۸۵، ص ۱۵۱) با این وصف شعر بانوان به عنوان یکی از انواع ادبی می‌تو اند در عرصه مطالعات فرهنگی و دینی در بستر اعتقادات مورد توجه قرار گیرد.

در مکتب غنی اسلام، از صدر تا عصر حاضر زنان بسیاری بوده‌اند که در موقعیت‌های حساس؛ علم تربیت و بیداری را به دوش گرفته و خدمات چشمگیری در پیشبرد نهضت اسلامی انجام داده‌اند.

مشهورترین زنان در این مقوله تجلّی شخصیّت حضرت زینب (س) از عصر عاشورا تا کنون بوده است که زبانزد دوست و دشمن گردیده است. نوای «کربلا در کربلا می‌ماند اگر زینب نبود.» ارزش و عظمت زینب کبری (س)، به خاطر موضع و حرکت انسانی و اسلامی او بر اساس تکلیف الهی را برای همیشه به گوش خاتون تاریخ آویخته است. این در حالی ست که”هر کس چنین کاری بکند، ولو دختر امیرالمؤمنین (ع) هم نباشد، عظمت پیدا می‌کند.

بخش عمده این عظمت آن جاست که اولاً موقعیت را شناخت، هم موقعیت قبل از رفتن امام حسین (ع) به کربلا، هم موقعیت لحظات بحرانی روز عاشورا، هم در حوادث کشنده بعد از شهادت آن امام بزرگوار، یک انتخاب کرد، و این انتخاب زینب را به وجود آورد.» (عزیزی، عباس، ۱۳۸۱، ص ۳۰۷) در درجه‌ی بعد از معصومین زنان تاریخی دیگر؛ هر کدام در مشرب فکری خود خدماتی به اسلام و ایران انجام داده‌اند.

در پهنه‌ی ادبیات فارسی؛ مقطع مشروطه ی ایران نقطه‌ی عطفی در تحولات صد ساله‌ی اخیر به شمار می‌آید. در این میان سهم بانوان را نمی‌توان نادیده انگاشت. در این زمینه نگارنده به نقش انسان ساز و بیدارگرانه پروین اعتصامی به عنوان زن پیشرو در تعلیم آموزه‌های قرآنی و در عین سکوت؛ آتشفشانی خاموش در شرح برخی اندیشه‌های رایج وی در سطح جامعه می‌پردازد..

در این مقاله به شخصیت برتر زنی از گروه زنان ایران اسلامی که به فضای قدسی و متعال جامعه نزدیک شده و به ارتزاق اندیشه‌ی عمومی آن با توجه به مفاهیم ثانوی قرآنی فکر می‌کند، پرداخته می‌شود. نقش پنهان زن در میادین تعلیمات عرفانی و عبادات قرآنی تا آنجاست که خداوند حکیم در ذکر آن تعلیمات به خاتم النبیین (صلوات الله علیه وآله الطّاهرین) خطاب فرموده: َ واذکُر فی الکتابِ مریَم «ای رسول ما یاد کن در کتاب خود احوال مریم را» اِذا نتبَذَت مِن اَهلِها «از اهل خانه خویش کنار گرفته» مَکاناً شرقیاً «به مکانی به مشرق روی آورد» (مریم آیه ۱۶) لفظ “واذکر” اعاده‌ی معنای تاریخی قرآن به الگوشدگی پاکدامنی “مریم عذرا ” ست؛ که برای پیامبر خاتم (ص) ذکر گفتمان زنان تعلیم یافته وبا کرامت را به مثابه‌ی یکی از مهمترین شئون رسالت به اجرا بگذارد.

زن به عنوان نیمه‌ی پنهان هستی، از آن نظر که به زینت عفّت و سطوت الهی آراسته گردیده، نیمی از مسئولیت‌های زندگی اجتماعی و تفکرات تربیتی روزگار خویش را نیز بر دوش کشیده است. از این نظر زن نه تنها روح سرگردان جامعه نیست که خود مظهر عاطفه و رقت و معلم تربیت و حرمت و حیثیت است که در حریم الهی راه می‌سپرد. چرا که خطاب «قل الرّوح مِن امر ربی» در سوال «یَسئلونَکَ عَن الروح» (اسری، آیه‌ی ۸۵) بی واسطه‌ی جسمانیت به بدن‌های پاک تعلق می‌گیرد. زن روح نجابت خانواده در فرهنگ اصیل اسلامی ایرانی ست که: «مصداق جمله عاشروهُنَّ بالمعرف ست و در کل جامعه جاری است.» (آملی، جواد، ۱۳۷۹، ص ۳۶۲)

عفت مریم (س) و صداقت یوسف (ع) در سلسله مراتب پیامبری و رسالت، قصه‌ی قرآنی و وحی منزل الهی و شیوه‌ای فطری و نهادین است. استاد شهید مرتضی مطهری در مورد حرکت فطری زن و مرد نوشته‌اند «شرط اصلی سعادت هر یک از زن و مرد و در حقیقت جامعه‌ی بشری، این است که دو جنس، هر یک در مدار خویش حرکت کنند. آزادی و برابری، آنگاه سود می بخشد که هیچکدام از مدار طبیعی و مسیر فطری خویش خارج نگردند. آنچه در آن جامعه ناراحتی آفریده است، قیام بر ضد فرمان طبیعت است نه چیز دیگر» (حکیمی، مهدی، کتاب نقد ۱۷، ۱۳۷۹، ص ۳۱۶)، ندای طبیعت و فراخوان حقیقت جویی در مرزهای خلیفه الهی برای زن و مرد یکسان به گوش رسیده؛ از این روست که زنان بسی اری در قرآن و تاری خ پس از اسلام، الگو می‌شوند؛ و مورد تکری م و احترام قبی له و قوم و امّت و زمان خوی ش قرار می‌گیرند. در غائله کربلای معلی تنها صدای زنی از قبیله‌ی حق و عدالت است که خیمه‌های کفر و ظلم را به زیر می‌کشد، وبا روشنگری‌های بی نظیر، زشتی‌های سپاه کفر را یکسو می نهد و با امید بخشی به عزیزان اهل بیت نبی (ص) کاروان هدایت راه می‌اندازد. آنچنان که نجیب و بی ریا، گمنامی مظلومیت برادر را تا شام ذلت دشمن هویدا می‌سازد. او زینب (س) است که در هولناکی فاجعه عاشورا ندای پارادوکسی «رأیت الا جمیلا» سر می‌دهد، اما نسیم ملایم این خیزش بی نظیر از آن پس به شیوه‌های خفته و خاموش در قلم و زبان زنان تاریخ بسیار شنیده شده است. در دوران معاصر به ویژه دوران مشروطه به این سو، نقش زنان مسلمان در هم عنانی با مردانشان چه در خانواده و چه در محیط اجتماع برجسته‌تر گردیده است، زنان این دوران تکنیک ورود به فضای قدسی جامعه را فهمیده‌اند. «فضای قدسی، حاصل گسیختگی میان دو مرتبه (وجود) است و این گسیختگی، ارتباط با واقعیات فرا جهانی و متعادل را ممکن می‌سازد و به همین جهت فضای قدسی در زندگانی همه ی اقوام، اهمیت کلانی دارد، زیرا انسان تنها در این فضا می‌تواند با جهان دیگر، یعنی جهان خدایان و یا نیاکان، ارتباط داشته باشد. هر فضای قدسی، روزانه ایست بر عالم ماورا و متعال» (میرچا الیاده، ترجمه جلال ستاری، ۱۳۸۱، ص ۱۷۸) پروین اعتصامی برای آگاه ساختن نسل خود زبان شعر را بر گزیده است. شیوه‌ی وی برای نزدیک ساختن مخاطبان به فضای قدسی و اخلاقیات قرآنی “عینیت بخشی و بیان لّلناس ” است که برای نخستین بار در نوشته ی حاضر به آن اشاره می‌گردد.

الف) پروین اعتصامی «عینیت بخش» آموزه‌های قرآنی در شعر نجیب ایران

عصاره‌ی گفتار همه ی تاریخ نویسان از زندگی و واقعات گذشته بر روزگار پروین اعتصامی گویای آن است که؛ رخشنده اعتصامی مشهور به «پروین اعتصامی» از مهم‌ترین بانوان قدر اول در گویندگی شعر فارسی ست. ۲۵ اسفند ۱۳۸۵ شمسی در تبریز تولد یافته است، در کودکی با پدرش به تهران آمده؛ در هشت سالگی به شعر گفتن پرداخته است. پدرش میرزا یوسف اعتصامی اعتصام الملک از اهالی آشتیان بوده که زبان‌های ترکی و فرانسه و علوم ادب و عرب و فقه و اصول و منطق و کلام و حکمت قدیم می دانسته و از پیش قدمان راستین تجدد ادبی تحول نثر فارسی به شمار می رفته است. و در پرورش استعداد جوانان، نقش بسزایی داشته است. پروین این علوم را از پدر به ارث می‌برد. می‌گویند این شاعره ی آزاده پیشنهاد ورود به دربار پهلوی را با بلندنظری نپذیرفته و مدال وزارت معارف ایران را رد کرده است.

پروین در ۱۹ تیرماه ۱۳۱۳ با پسر عموی خود که از افسران شهربانی کرمانشاه: بود ازدواج نموده است. اما به دلیل مغایرت‌های اخلاقی، سرانجام این وصل به جدایی کشید.و پس از دو ماه و نیم با سپردن کابین خود به شوهر از وی طلاق گرفته است. روح معنوی و طبع لطیف و ادبی وی سبب شده که تلخی شکست را با متانت شگفت آوری تحمل نماید و نه تنها شکایتی ننماید بلکه، پیروزی در پایه گذاری بنای زندگی ادبی و اخلاق انسانی را به دست آورد. در کتابخانه ی دانشسرای عالی تهران با سمت کتابداری به سرودن شعر بپردازد. و سرانجام در ۳۵ سالگی و در شب ۱۶ فروردین سال ۱۳۲۰ خورشیدی به علت بیماری حصبه در تهران دار فانی را وداع گفته است. پیکر این بانوی خردمند در جوار قبر پدر فاضلش و در همسایگی حضرت معصومه (ع) در قم به خاک سپرده شده است. بیست و پنجم اسفندماه هر سال به دلیل ثبت سالروز تولد این شاعره در تقویم رسمی کشور پس از تصویب شورای عالی انقلاب فرهنگی جشنی بزرگ با حضور دانشمندان و بزرگان علمی و ادبی و دینی بر پا می‌گردد.

پروین نخستین زن مسلمان و ایرانی ست که در دوران معاصر پا جای پای شاعره ی قرن چهارم یعنی رابعه بنت کعب قزداری (در دوره‌ی سامانی) گذاشت و بر فطرت و مدار حقیقت؛ شایستگی خود را به زمان پر ظلم و ستم به عنوای تفکر زن ایرانی ثابت نمود. برخی وی را ملکه‌ی شعرای زن و «سیده الشعرا» نامیده‌اند (ملک الشعرای بهار). مضامین اشعار پروین اغلب با دیدگاه انتقادی- اجتماعی ست. و چون خود شاعری بیدار بود، به اخلاق گرایی و سنت پرستی و پند آموزی در برابر بی عدالتی‌های اجتماعی بشر معروف گردید. و در اندیشه‌های انسانی خود به دفاع از فرودستان جامعه می‌پردازد. سبک شعر وی نیز خراسانی در پند و اندرزها (به شیوه‌ی ناصر خسرو) و سبک عراقی در مناظره‌ها به شیوه‌ی سعدی شیرازی ست. در جشن فارغ التحصیلی خود خطابه‌ای با عنوان «زن و تاریخ» ایراد نموده هر چند در مدرسه‌ی آمریکایی‌های آن زمان به تحصیل پرداخته اما هیچ اثری از خود باختگی معمول فرنگ رفتگان در آثارش دیده نمی‌شود. بلکه عکس این رویه روحی عارفانه و تعالی بخش در گفته‌هایش پرواز می‌کند. شعر و اندرز پروین اعتصامی نشانگر فساد و تباهی روزگاری ست که نسل جوان آن فریب زرق و برق تمدَن نو آمده خورده و زن به ویژه بزرگترین قربانی چرخ تمدن گردیده است.

در این هیاهو تمسک به اخلاقیات قرآنی محکم‌ترین سلاح شاعره ی این نوشتار شده است. در نقد ادبی واژه‌ی” عینیت بخشی» را برای شعر بیدارگر پروین مطرح می‌سازیم. نقد نو که از اوایل قرن بیست میلادی به این سو دگرگونی‌های واژگانی به خود گرفته است، در آغاز ورود، درون مایه‌های انقلاب مشروطیت مورد بحث و کنکاش قرار داشته است.

منظور از عینیت بخشی به حالت ملموس در آوردن معانی مجرد است که در ساختار گرایی شعر، توجه از متن به خوانندگان سوق می‌یابد. پروین بیش از هر شاعر دیگر توانسته به کمک فنّ عینیت بخشی به تجردات و مفاهیم قرآنی در فرهنگ عمومی مردم رخنه کند و به جای آنها تنفّر خود را از اعمال ناخوشایند به بیرون متن پرتاب نماید. به این ترتیب در یک ارتباط خواننده محور، رمزها را آشکار ساخته و رغبت وی را به فعلیّت بخشی در جامعه تحقق بخشد. پروین اوضاع نابسامان و غربزده ی زمان را درک کرده، به درمان آن از طریق تزریق تجربه زندگی و تاریخ قرآنی به باروری اندیشه‌ی جمعی توده‌ها می‌پردازد.

در تکنیک عینیت بخشی، «متن نوعی گفتار است که خود حاصل نظام ارتباطی با زبان می‌باشد و باید توسط خالق آن یا خواننده ی آن درونی شود. در ساختار گرایی توجه نقادان از خود متن به خوانندگان سوق داده می‌شود.» (مقدادی، بهرام، ۱۳۷۸، ص ۳۶۸).

اگر قرآن کلمه پاک طیبه است؛ اهل علم باید آن را گسترش دهند تا زمین از فساد پاک شود و به شکوفه‌های قرآن آراسته گردد. زن نیزبه سهم خود میوه‌ی این شجره طیبه را بوییده و شکوفه‌های آن را به قلم مهر پروریده است.. از منبع وحی می‌شنویم: «أَلَم تَرَ کَیفَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا کَلِمَةً طَیِّبَةً کَشَجَرَةٍ طَیِّبَةٍ أَصلُها ثابِتٌ وَفَرعُها فِی السَّماءِ» و آیا ندیدی چگونه خداوند کلمه پاک را به درخت پاکیزه ای تشبیه کرده که ریشه آن در زمین ثابت است و شاخه آن در آسمان‌ها. هر زمان به اذن پروردگارش میوه می‌دهد و خداوند برای مردم مثال می‌زند شاید متذکر شوید.

در تفسیر این آیه آمده است «منظور از درخت پاکیزه درختی است که از نظر رشد پویا و رؤیاست و از نظر آثار گسترده و وسیع است یعنی از نظر شکل ظاهر و منظر و از نظر میوه و شکوفه و گل و نسیمی که از آن بر می‌خیزد همه و همه پاکیزه است و از نظر ریشه ثابت و محکم است و شاخه‌ها نمی‌تواند در آن خللی ایجاد کند. و شاخه‌های آن در یک محیط محدود نیست بلکه آسمان جایگاه آن است.(مدرس بستان آبادی، محمد باقر ،۱۳۸۵، ص ۲)؛ بنابراین هر نفس محترم که به نوعی در بسط و گسترش پیام قرآنی بکوشد به رویندگی پیام وحی کمک نموده است.

در شواهد زیر نشان می‌دهیم چگونه پروین توانسته فراتر از جنسیت به انسانیت با شیوه‌ی نظریه‌ی دریافت بیندیشد. «در نظریه‌ی دریافت، هانس روبرت یاس با تکیه بر نظریات گادامر با فرمالیست‌ها و مارکسیست‌ها مخالفت می‌کند. این نظریه پردازان معتقدند، بین علایق و تجربه‌های گذشته و حال ارتباطی وجود دارد, بدین معنی که یک متن با توجه به علایق و درک زمان خود نوشته شده است و خواننده ی امروزی همان اثر را با توجه به علایق و درک خود می فهمد. بنابراین نقاد باید این ارتباط را برقرار کند تا خواننده متن آن را به خوبی بفهمد.» (مقدادی، بهرام ،۱۳۷۸، ص ۳۶۹) نمونه‌های زیر از بیش از ۲۰۰ عنوان شعر تعلیمی دیوان پروین اعم از مناظرات، قصاید، مثنویات و قطعات؛ نمود دریافت و برقراری ارتباط شاعر با نوع مردم و ایجاد ترغیب به تعالیم انسانی و نفسانی الهی آمیخته به آموزه‌های پر مغز قرآنی در میان توده‌ی گوناگون جامعه است:

درّ پاکیزه به کردار بدآلوده مکن / تیرگی خواستن ازنور گریزان شدن است (ص ۲۷۹ بیت ۲/ مقطعات)

ما روی خود ز راه سعادت نتافتیم / پیران ره به ما ننمودند راه راست (ص ۲۷۸ بیت ۴/ مقطعات)

فسون دیو، بی تأثیر خوش‌تر / عدوی نفس در زنجیر خوش‌تر (ص ۹۱ بیت ۱۶/ مثنویات)

قفس بشکن این روح؛ پرواز میکن چرا پایبند اندرین خاکد ا نی

همایی تو و سدره‌ات آشیان است مکن خیره بر کرکسان میهمانی

دلیران گرفتند اقطار عالم به شمشیر هندی و تیغ یمانی

از آن نامداران و گردن فرازان نشانی نمانده ست جز بی نشانی

ببین تا جه کردست گردون گردان به جمشید و طهمورث باستانی

گشوده دهان طاق کسری و گوید چه شد تاج و تخت انو شیروانی

(ص ۵۳ ابیات ۹-۴ قصاید)

مضمون چند بیت پایانی که برداشتی خردمندانه از تعالیم آیا ت ۲۵ تا ۲۷ سوره‌ی “دخان” است؛ خداوند متعال در مذمّت و نابودی زرق وبرق و تجمّلات فاخر دنیوی به انسان زیاده طلب هشدار می‌دهد: ” کَمْ تَرَکُوا مِن جَنَّاتٍ وَعُیُونٍ (۲۵) وَزُرُوعٍ وَمَقَامٍ کَرِیمٍ (۲۶) وَنَعْمَةٍ کَانُوا فِیهَا فَاکِهِینَ (۲۷) کَذَلِکَ وَأَوْرَثْنَاهَا قَوْماً آخَرِینَ… (کافران مردند و به حسرت جای گذاشتند آن همه باغ‌ها و چشمه سارها و کشتزاران و جایگاه‌های نیکو و پر نعمتی را که در آن شادان و نازان زندگی می‌کردند و ما آن ناز و نعمتها را ارث به قوم دیگر دادیم….)؛ هرچند در شعر قرن ششم از خاقانی شروانی در شرح “ایوان مدائن “آمده بود، که: “پرویز کنون گم شد زان گم شده کم‌تر گو / زرین تره کو بر خوان؟، رو کم ترکوا بر خوان ” اما، این تکرار به ارزش بینامتنیتی (intertextuality) شعر پروین می‌افزاید و نشانگر نوآوری پروین در دقت نظر به خواننده و پر کردن جاهای خالی در متن جامعه‌ی آن روز است.

“اصطلاح بینا متنی به رابطه‌ای اطلاق می‌شود که بین دو یا چند متن وجود دارد، این رابطه، در چگونگی درک “درون متن” مؤثر است.”درون متن” متنی ست که متون دیگر را در خود جای می‌دهد و یا حضور آنها را منعکس می‌سازد.” (مقدادی، بهرام ،۱۳۷۸، ص ۱۱۲)؛ لذا خواننده شعر پروین از نظر تاریخی – اجتماعی در می‌یابد که گفتمان تسلط شاه محوری و تجملات تکبر و خود پروری هنوز در دستگاه حاکمه زمان شاعر به عصر خاقانی پیوست دارد و شاعر نسبت به هم خوانی صداهای مختلف و نظریات معطوف به “چندصدایی” و وسعت مکالمات متون و انتقال “تک گویی” به چند آوایی منسوب به نظریات “میخائیل باختین “(Bakhtin Mikhail)متفکر و زبانشناس روسی قرن ۱۹ در نقد نو آ؛ گاه بوده و طبق آموزه‌های قرآنی باید نسبت به مذمّت و طرد آن از جامعه‌ی آن روز اقدام نماید. لذا تأویل متن را به خواننده می‌سپارد.شیوه‌ی بینا متنیتی را در اغلب اشعار پروین به ویژه مثنویات “طوطی و شکر”، “لطف حق”، “ذرّه و خفّاش”، “قاضی و دغل”، “شباویز” می‌توان دید. این صداهای عارفانه و حکمی که از جریانات انسان فلسفی حاضر در زمان محسوب می‌شود؛ قبل از پروین در اشعار مولانا جلال الدین، سنایی غزنوی، سعدی شیرازی و بعد از وی در سروده‌های نیما (مرغ شباویز ص ۳۰۷ کلیات) شنیده شده است و هنوز از نظر متن تاریخی بر بستر جامعه‌ی پروین تسلط دارد. در اوضاع زیست محیطی پروین، کسانی چون ملک الشعرای بهار در تبعید به سر می‌برد، ایرج میرزا مرده است، عارف قزوینی در همدان حالتی زندانی دارد. میرزاده عشقی ترور شده است و تنها پروین است که با حفظ آرامش و صبر و خویشتن داری هر چند در انزوا به ادبیات رسمی کشور حالتی مفهومی و عمیق می‌دهد. دیگران در مسائل اجتماعی و فرهنگ جامعه سطحی اند؛ یا به طنز و انتقادهای تند زودگذر روی آورده‌اند که نهایت منجر به واکنش متقابل حکومت استبداد و مسکوت ماندن اساس مبارزه می‌گردید؛ مشغولند؛ شعر کلاسیک ایران در این دوره‌ی خاص کمتر هر دو وجهه‌ی ایدوئولوژی و اخلاق را که برگرفته از معارف قرآنی باشد و مبارزه‌ی سیاسی -فکری را هم در بر داشته در خود تجربه نموده است. شعر پروین تعهد به ارزشهای واقعی و سنت‌های اسلامی که بازار فرهنگ غرب آن را جلا انداخته بود رونق می‌دهد و بر آداب بومی و الهی پای می‌فشارد.آن روزها که جامعه‌ی مسلمان از فقر و اندوه رنج می‌برد.پروین بیدارگرانه پیام قرآنی خود را در لفاف شعر بر متن مردم فرو می‌ریزد و در قالب داستانک هایی چون پیرزن پنبه ریس به حکومت طعنه می‌زند که:

نور از کجا به روزن بیچارگان فتد

من بس گرسنه خفتم و شب‌ها مشام من

ز اندوه دیر گشتن اندود بام خویش

بی زر کسی به کس ندهد هیزم و ذغال

پروین، توانگران غم مسکین نمی‌خورند

چون گشت آفتاب جهانتاب ناپدید

بوی طعام خانه‌ی همسایگان شنید

هر گه که ابر دیدم و باران دلم تپید

این آرزوست گر نگری، آن یکی امید

بیهوده‌اش مکوب که سَردَست این حدید

(کلیات، ۱۳۸۱، صص ۸۳-۸۲)

سروده پروین معنای ثانویه ای از بیان مبارک خداوند حکیم در سوره‌ی بقره است که به نیکوکاران توصیه می‌فرماید: و لکِنَّ البِرَّ مَن اتنَ بالِلهِ و الیَومِ الاخِرِ و المَلائَکَهِ و الکتابِ و النبیینَ و اتیَ المالَ عَلی حُبّهِ ذَوِی القُربی و الیَتامی و المَساکینَ و اَبنَ السبیلِ و فی الرّقابِ. (البقره ،۱۷۷)« لیکن نیکوکار کسی ست که به خدای عالم و روز قیامت و فرشتگان و کتاب آسمانی و پیغمبران ایمان آرد و دارایی خود را در راه دوستی خدا به خویشاوندان و یتیمان و فقیران و رهگذران و گدایان بدهد و هم خود در آزادتر کردن بندگان صرف کند.» و نیز روی آوردن به دین و آئین اخلاقی اسلام و سنت بزرگ بانوی شیعه «الجارِ ثُمَّ ادّار» پرتوی حکمت می پوشد.

در شعر پروین اعتصامی علی رغم رمانتیسم بازهای فرانسوی برخی هم عصرانش، تلاش‌هایی عارفانه برای پناه بردن به طبیعت پنهان زن، به صورت مانیفست شعری بر گرفته از سنت و قانون طبیعی الهی بشر رخ می‌نماید که به نظر برخی نقادان نوگرای آن دوران هم «بسیار سنجیده و ورزیده است.» (کدکنی، محمدرضا، ۱۳۸۰، ص ۵۲). پروین هر چند خاندانی وابسته به دامنه‌های درباری دارد، اما نگرش‌های مدرن نمی‌تواند وی را از تعهّدات اخلاقی به دستورات وحی الهی بازدارد، هر چه حکومت و ایادی اش به زرق و برق تمدن اروپایی دل بسته‌اند، این بانوی بیدارگر و عفیف بیشتر در غار تمدّن دینی و بومی خویش فرو می‌رود و بی ریا می‌سراید:

ای خوش از تن کوچ کردن خانه در جان داشتن

همچو عیسی بی پر و بی بال بر گردون شدن

کشتی صبر اندرین دریا در افکندن چو نوح

در هجوم ترکتازان و کمانداران عشق

روشنی دادن دل تاریک را با نور علم

همچو پاکان گنج در کُنج قناعت یافتن

روی مانند پری از خلق پنهان داشتن

همچو ابراهیم در آتش گلستان داشتن

دیده و دل فارغ از آشوب طوفان داشتن

سینه‌ای آماده بهر تیر باران داشتن

در دل شب، پرتو خورشید رخشان داشتن

مور قانع بودن و ملک سلیمان داشتن

(کلیات، ۱۳۸۱، ص ۷۳)

روش «عینیت بخشی» (concretization) که مفهوم دیگر “واقعیت گرایی”ست ،در شعر پروین ؛ به عنوان شاعر بیدارگر از نسل قرآن و مسلمانی است که می‌خواهد در واقعیات زمان، ساختار از هم پاشیده ی نسل خود را طراحی یا بازسازی نماید. عبدالحسین موحد در توصیف زن با نمونه‌ی حقیقت پروین و نوع مجاز آن در نا بسامانی‌های فرهنگی می‌نویسد: «پروین با انتخاب سبک ویژه ی خود و به نظم کشیدن مضمون‌های واقعی زندگی، شجاعانه ارزش‌های ضد اخلاقی رو به رشد عصر خود را انکار می‌کند و در برابر یورش‌ها و غارتگری‌های فرهنگی و غیر اسلامی، با بهره گیری از سنت‌ها و آداب بومی و ارزشهای اخلاقی- الهی در شعرهایش به ما درس تعهّد صبوری و تیزهوشی می‌دهد.» (موحد، ۱۳۷۴، ص ۸۷)

ندای پروین در این اوضاع ابهام آمیز و مه آلوده که فقر فرهنگی شیفتگی‌های غرب را جلوه نموده؛ نشان از هشیاری و احتیاط و ملاحظات اخلاقی می‌دهد که دلواپسی‌های خانواده‌ی مدنی ایران را آرام می بخشد. ندای پروین از سوره‌ی نور بر می‌آید که: «قُل لِلمُومِناتِ تغضُضنَ مِن ابصارِهِنَّ و یَحفَظنَ فروجَهُنَّ» و «قُل لِلمُومنینَ یَغُضُّوا مِن اَبصارِهِم و یحفَطوا فروجَهُم، ذلِکَ اَزکی لَهُم اِنَّ اللهَ خَبیرٌ بما یصنعُونَ» (ای رسول زنان مؤمن را بگو تا چشم‌ها از نگاه ناروا بپوشند و فروج و اندامشان را محفوظ دارند که این بر پاکیزگی جسم و جان شما اصلح است و البته خدا به هر چه کنید کاملاً آگاه هست. در ادامه‌ی آیه ۳۱ که خطاب به زنان بود آیه‌ی مبارکه ادامه دارد که: «و لا یُبدینَ زینَتَهُنَّ اِّلّا ما ظَهَرَ مِنها و لیَضِربنَ بِخُمرهِنَّ علی جُیُوبِهِنَّ و لا یُبدینَ زینَتَهُنَّ» و زینت و آرایش خود جز آنچه قهراً ظاهر می‌شود بر بیگانه آشکار نسازند و باید سینه و برو دوش خود را به مقنعه بپوشانند و زینت و جمال خود را آشکار نسازند.

پروین در دوران به اصطلاح روشنفکرانه و در باطن سیاهی که حق ملتبس به باطل شده و خود بیگانگی‌های انزجار آور، که غول استبداد چراغ پیرزن دهکده را می‌کشد؛ به احیای سنت و آدابی می‌پردازد که هنگامه‌اش خطر آفرین است و گاهی به زعم هم قلمان عصرش شعاع شعله اش کوچک و ناگیر است. و در طوفان خیرگی های زرآلود غرب امید به شعله و رشدش نیست. او یک زن است. ولی در مدائن ایران و شب حادثه میهمان جغد می‌شود تا پرسشی از دولت نوشیروانی داشته باشد:

ای خوش اندر گنج دل زر معانی داشتن

در مدائن میهمان جغد گشتن یک شبی

تقریباً همه ۵۵۱۵ بیت دیوان پروین اعتصامی (به انضمام الحاقات) از نظر محتوا، تراوشاتی از مفاهیم ثانوی آیات قرآن را در خود دارد. هر چند این نوشته مجال انطباق یک به یک عناوین و ابیات را بر نمی تابد؛ عینیت بخشی مفاهیم قرآنی در شعر پروین (به خصوص بخش تمثیلات و مناظرات که بالاترین حجم دیوان را در بر گرفته و ظرفیت همه ی سلایق انسانی را به سبب روایی بودن در خود پذیرفته) اغلب به شیوه‌ی مناظره و رخنه در اذهان به کمک عناصر طبیعی چون:،، بنفشه و باغبان (ص ۸۸)، برف و بوستان (ص ۸۶)، عدس و ماش (ص ۸۵)و …القا می‌گردد، که در بنفشه و باغبان (با مطلع: بفشه صبح دم افسرد و باغبان گفتش / که بیگه از چمن آزرد و زود روی نهفت….. به جرم یک دو صباحی نشستن اندر باغ / هزار قرن در آغوش خاک باید خفت) و نیز برف و بوستان (با مطلع: به ماه دی گلستان گفت با برف / که ما را چند حیران می‌گذاری…..)مضامین و تمثیل قرآنی توصیه به دل نبستن به زیبایی‌ها و ظواهر دنیوی و اقتدار و اراده تسلط خداوند و نا پایداری و اغتنام فرصت به خیر و نیکی مفاهیمی شبیه به آیه‌ی ۲۴ سوره‌ی مبارکه یونس: “إِنَّمَا مَثَلُ الْحَیَاةِ الدُّنْیَا کَمَاءٍ أَنْزَلْنَاهُ مِنَ السَّمَاءِ فَاخْتَلَطَ بِهِ نَبَاتُ الْأَرْضِ مِمَّا یَأْکُلُ النَّاسُ وَالْأَنْعَامُ حَتَّیٰ إِذَا أَخَذَتِ الْأَرْضُ زُخْرُفَهَا وَازَّیَّنَتْ وَظَنَّ أَهْلُهَا أَنَّهُمْ قَادِرُونَ عَلَیْهَا أَتَاهَا أَمْرُنَا لَیْلًا أَوْ نَهَارًا فَجَعَلْنَاهَا حَصِیدًا کَأَنْ لَمْ تَغْنَ بِالْأَمْسِ ۚ کَذَٰلِکَ نُفَصِّلُ الْآیَاتِ لِقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ” (در مثل زندگانی دنیا بدرستی، به آبی ماند که از آسمان‌ها فرو فرستادیم تا به آن باران انواع مختلف گیاه زمین از آنچه آدمیان و حیوانات تغذیه کنند بروید تا آنگاه که زمین از خرمی و سبزی به خود زیور بسته و آرایش کرده و مردمش خود را بر آن قادر و متصرف پندارند که ناگهان فرمان ما به شب یا روز در رسد و آن همه زیور زمین را درو کند و چنان خشک شود که گویی دیروز در آن هیچ نبوده این گونه خدا آیاتش را روشن برای اهل فکرت بیان می‌کند.) و در تمثیل عدس و ماش مضامینی شبیه آیه‌ی ۹۹ سوره‌ی انعام را در بطن آنها؛ می‌توان استنباط نمود.

ب) پروین، قانونگرای آموزه‌های قرآنی در بطن قوانین سوخته

پروین در عصر بی قانونی، قانونگذار آموزه‌های اسلامی ست. پروین متولد بیست و پنجم اسفندماه ۱۲۸۵ است. از این زمان تا ۱۳۲۰ که به قول شمس لنگرودی غریبه‌های اروپایی وی را از ایران بیرون کردند (ص ۱۷۹، تاریخ تحلیلی ۱۳۷۰) تحولات سیاسی – اجتماعی زیاد رخ نموده از جمله کودتای سیاه ۱۲۹۹ به رهبری سید ضیا الدین طباطبایی به فرماندهی رضاخان، شعارهای مرگ بر انگلیس مصدقی‌ها، خروج سید ضیا از ایران (۱۳۰۰)، نخست وزیری قوام السلطنه، قیام کلنل پسیان و ابوالقاسم لاهوتی در آذربایجان، کارهای خلاف قانون رضاخان و دلجویی مردم جاهل و بازگشتن به مجلس و قول اعاده‌ی قانون به توطئه مستحکم کردن موضع قبلی اش، دستگیری و توطئه ی قتل قوام السلطنه توسط رضاخان (۱۶ مهر ۱۳۰۲ هجری شمسی)، ورود سلیمان میرزا به کابینه‌ی رضاخان، فراکسیون تجدد گرا و زمزمه‌ی جمهوری خواهی (زمانی که احمدشاه پنج ماه است در اروپاست)، مخالفت روحانیون تا ۱۳۱۳ که دانشگاه تهران تأسیس می‌شود، به قصد اروپایی کردن ایران و کشف حجاب در ۱۷ دی ماه ۱۳۱۴ و استخدام زنان بی حجاب و سرکوب با حجابان، رضاخان لباس و کلاه سنتی ایرانی را منسوخ و کلاه شاپویا پهلوی را که مقابل کلاه سنتی ست مرسوم می‌کند. و ایدوئولوژی و اعتقادات اسلامی در هیاهوی نفس گیر طرح آلمانی‌ها و آمریکایی‌ها فرسوده می‌گردد پروین فرزند این دوران است.

شمس لنگرودی در اوضاع تفکر شاه می‌نویسد: «رضاشاه ایدئولوژی ندارد، ولی دو امکان چشمگیر و رایج و ظاهراً مترقّی برای دست یابی به شبه ایدوئولوژی دارد: یکی با ستان گرایی روشنفکران ایران، دوّم حضور فعال نژاد پرستان آلمانی که در صحنه‌ی جهانی زیر پرچم فاشیزم رایش سوم یکه تاز میدان شده‌اند و تحقیقات آنها بر نژاد آریایی که به نوعی با ستانگرایی ایرانی نزدیک شده، عمده روشنفکران انقلابی مشروطیت تحت تأثیر آن مبارزات را پیش می‌برند، حتی میرزاده عشقی در شعر کفن سیاه به شدت شوونیست و ضد عرب می‌شود. موج تهییج آن چنان وسیع و عمیق است که ایرانیان زردشتی مقیم هندوستان دو گلدان نقره برای عشقی به همین سبب هدیه می‌فرستند- در همین زمان هدایت پروین دختر ساسان را می‌نویسد که شاید گوشه کنایه‌ای به همین پروین باشد- «فرهنگستان ایران» تأسیس می‌شود.

نخستین اقدام این فرهنگستان آن است که به جای واژه‌های عربی و مغولی، واژه‌ی سره پارسی بسازد و اقدام کننده آن فردی به نام ذبیح بهروز، معلم ریاضیات دانشکده افسری ست. بهروز از شوونیست های افراطی ست که برساخته‌های اوستایی و پهلوی را به جای واژه‌های خارجی به ویژه عربی می‌نگاشت و به تصویب شاه می رساند… اما برای رضاشاه نه فرهنگستان اهمیتی دارد، نه فردوسی، او ایدوئولوژی او سواد ندارد اما شامّه تیزش جهت را تشخیص می دهد… در جامعه‌ای که پر فروش ترین مجله اش مجله فاشیست‌های مورد علاقه‌ی اوست، باید همه نیروها را هر چه هماهنگ‌تر بدین سو هدایت کند. موقعیت جهانی فاشیسم و شوونیسم ایرانی مشکل ایدوئولوژی او را حل می‌کند. او سلطه‌ی مطلق می‌خواهد. همین زمان است که مقبره‌ی فردوسی، در طوس، که آرامگاه احتمالی فردوسی ست، ساخته می‌شود…» (ر. ک لنگرودی، ۱۳۸۱، صص ۱۷۳-۱۷۱)

در چنین وضعیتی پروین اعتصامی فرهنگ واره ای از زن ایرانی- اسلامی مزیّن به شعر و اخلاق و دین عرفان و ادب با محتوای رفتاری محصول تجربه‌ی گذشتگان و داستان و روایت‌های بومی و خودی به اندیشه‌ی سرگردان زن هدیه می‌کند. این در حالی ست که شخص دیکتاتور قوانین میلیتاری بیگانگان و در این زمان دور جدید امپریالیسم تازه به دوران رسیده در ایران اسلامی را به تجربه می‌گذارد.

در فرهنگ عمومی جهان؛ قانون در عصر مدرن مطابق با همان اندیشه‌ی فیلسوفان الهی ایران چون فارابی ست. در فلسفه‌ی سیاسی اسلامی فارابی اشاره می‌شود: «در نوع «ریاست اولی» که مطلوب‌ترین شکل حکومت نزد فارابی ست، رئیس دولت «واضع النوامیس» است که قانون مبتنی بر وحی را اعمال می‌کند.» (منوچهری، عباس، ۱۳۸۲ ص ۷۸) منوچهری ادامه می‌دهد: در ریاست تابعه، روش‌ها و قوانین موضوعه بر اساس شرایط موجود مدون می‌شود. نهایتاً در «ریاست سنت» و اتکاء بر سنت مکتوب گذشته (میراث واضع النوامیس) می‌باشد و از طریق استنباط احکام شریعت امور عمومی سامان می‌یابد.» (همان).

ابن خلدون نیز در مفهوم عصبیت و مقوله عمران، تعین بخشی قواعد حاکم بر حیات انسانی را مورد مطالعه قرار داده است و مقوله «سنت الهی» را تدوین فلسفی کرده است. مضاف بر آن در قطعه‌ی زیر پروین به عنوان معترض خرد دولت و حکومت عصر خود؛ اندیشه‌های مدرن قانون را ناخودآگاه از بطن ملاحظات فلاسفه‌ی اروپا با آگاهی از فطرت جمعی جامعه که تحت تأثیر داده‌های الهی ست به شعر در می‌آورد و قاضی و هیأت حاکمه ی بی عدالت و فریبکار را در قانون فطرت به محاکمه می‌کشد. در قطعه‌ی «اشک یتیم» که کتاب گشوده ی عدالت از دید پروین در کتاب‌های درسی شده است؛ از زبان پیرزنی گوژپشت که پسر بچه‌ی یتیمی در باره تاج پر زرق و برق شاه از او می پرسد؛ پیرزن که نماد (مظلومیت کهن ایران ست) پیام خود را به کودک امروز آن روز می‌نویسد:

نزدیک رفت پیرزنی کوژپشت و گفت

ما را به رخت و چوب شبانی فریفته است

این اشک دیده ی من و خون دل شماست

این گرگ سالهاست که با گله آشناست

(کلیات ,۱۳۸۱, ص ۷۹)

پروین مضمون آیات زیر را در لایه‌های شعر و حکمت و دانش خود می بافد. آنچنان که خیاط زمین و آسمان پیراهن زندگی فطری بشر را بر تنگاه وی می دوزد؛ پیام قرآنی: أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللهَ وَ ذَرُوا ما بَقِیَ مِنَ الرِّبا إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ. (بقره، آیه‌ی ۲۷۸)، می‌فرماید: «ای کسانی که ایمان آورده‌اید از خدا بترسید و ربا مگیرید، اگر به راستی اهل ایمانید.»پروین در شعر «صاعقه ی ما، ستم اغنیاست» خطاب به دستگاه قضا روشنگری قرآنی دارد که:

هیچکس پاس نگهدار نیست

مردم این محکمه، اهریمنند

آنکه سحر حامی شرع است و دین

انجمن آنجا که مجازی بود

این لغت از دفتر امکان جداست

دولت حکام، ز غصب و رباست

اشک یتیمانش، گه شب غذاست

گفته‌ی حق را چه ثبات و بقاست

(کلیات، ۱۳۸۱، ص ۱۳۹)

و نیز شعر او مفهومی از قرآن است که می‌فرماید: الذّینَ قالوُا امَنَّا باَفواهِهِم و لَم تُؤمِن قُلُوبُهُم؛ ای پیغمبر غمگین از آن مباش که «گروهی از آنان که به زبان اظهار ایمان کنند و به دل ایمان نیاورند به راه کفر می‌شتابند.» (مائده، ۴۱)

نگاه هوشمندانه پروین به انزوای اخلاقی نخبگان که خود نمونه‌ی ناطق آن به شمار می‌رفت، یا تباهی قانون فطرت و استنباط شرع در دیوان عدالت استعمار و استبداد نمونه‌ی دیگری از زوایای بیدارگری شاعرانه زن ایران و اسلام است که تار و پود آن را تراوشات مفاهیم و توصیه‌های قرآنی در بر می‌گیرد. مصداق آیات خطاب به یهود در سوره‌ی مائده که پروین از این تغاملات شهروندی روی گردان است و یُحَرّفُونَ الکَلِمَ مِنَ بعدِمَواضِعِهِ (مائده آیه‌ی ۴۱) کلمات حق را بعد از آنکه به جای خود مقرر گشت (به میل خود) تغییر دهند (به هوای نفس؛ حرام را حلال و حلال را حرام کنند) در داستان (دو محضر) قاضی کشمیر که به طمع مال و ثروت و زراندوزی قضاوت ناحق می‌کند تا بدین وسیله رضایت عیال را به دست آورد، از زبان قاضی و به شیوه‌ی وارونگی متن زبان به اعتراف و آلوده به خلاف می‌گشاید:

توشه بستم از حلال و از حرام

کور و عاجز بس در افکندم به چاه

از پی یک راست، گفتم صد دروغ

سنگ‌ها انداختم در راه‌ها

بدره زر دیدم و رفتم ز دست

حق نهفتم، بافتم افسانه‌ها

رشوت آوردم، تو مال اندوختی

هم تو خوردی گاه پخته، گاه خام

تا که شد هموار از بهر تو راه

ماست را من بردم و مظلوم دوغ

اشک‌ها آمیختم با آه ها

بی تأمل روز را گفتم شب است

سوختم با تهمتی کاشانه‌ها

تیرگی کردم، تو بزم افروختی

(کلیات، ۱,۳۸۱ ریال ص ۱۲۲)

امور روزمره و مخفی از چشم دیگران تحفه‌ی شعر عدالت گستر پروین می‌شود. در روزگارانی که دیگران راه را برای ورود به تفکرات غرب زده هموار می‌سازند، پروین دغدغه‌ی ویرانی جاده‌های رفته سلوک اسلامی را پیش می‌کشد و رنج بی خردی قاضی و فرمانروایان احکام دین و زندگی را به نجوا می‌گذارد.او همه این ستم‌ها و جهالت‌های رفته بر ملت ایران را حرام می‌شمارد.

شاعر زبان وحی خطاب به رسولش: «قُلْ إِنَّما حَرَّمَ رَبِّیَ الْفَواحِشَ ما ظَهَرَ مِنْها وَ ما بَطَنَ وَ الْإِثْمَ وَ الْبَغْیَ بِغَیْرِ الْحَقِّ وَ أَنْ تُشْرِکُوا بِاللَّهِ ما لَمْ یُنَزِّلْ بِهِ سُلْطاناً وَ أَنْ تَقُولُوا عَلَی اللَّهِ ما لا تَعْلَمُونَ» (اعراف، آیه ۳۳)، «بگو ای پیغمبر که خدای من هر گونه اعمال زشت را چه آشکار و چه پنهان و گناهکاری و ظلم بنا حق و شرک به خدا را که بر آن شرک هیچ دلیلی ندارید و اینکه چیزی را که نمی‌دانید، از جهالت به خدا نسبت دهید؛ همه حرام است» را به داستان در می‌آورد.

در پشت این قطعات پندآموز و به ظاهر اندک؛ کوهی حکمت و آگاهی تاریخی از روزگار نابسامان وی خفته است. و نشان و پیامی است به نسل‌های بعد از خود که افراد ناشایست در پایگاه‌های دولتی چه آسیب‌های اجتماعی بر بدنه ی جامعه وارد می‌سازند. وقتی بی خردان بر رعیت حکم جاهلیت می‌رانند، زن بیدار ایران، خرد و وحی بر اهل زمان می‌نویسد.دیوانه‌ای سنگی در حبیب پنهان دارد، در رهگذری روزی آن سنگ بر سر خود می‌زند و از درد؛ دادخواهی وی به پیش قاضی می‌برند:

کشیدند و بردندشان سوی قاضی

ز دیوانه و قصه سرشکستن

بگفتا همان سنگ، بر سر زنیدش

که این یک ستمدیده بود، آن ستمگر (سنگ)

بسی یاوه گفتند هر یک به محضر

جز این نیست بدکار را مزد، کیفر

و آنجا که دیوانه رأی و حکم قاضی را ابلهانه می بیند:

بخندید دیوانه زان دیو رأیی

کسی می‌زند لاف بسیار دانی

گرینند با عقل و رأیان گیتی

که نفرین بر این قاضی و حکم و دفتر

که دارد سری از سر من تهی‌تر

ز دیوانگانش چه اُمید، دیگر

(کلیات، ۱۳۸۱، ص ۱۳۴)

هر قطعه‌ی شعر پروین، برگ بیدار باشی برای مردم کشورش بوده است. مردمی که از فقر فرهنگی سر به لاک خود برده بودند و خواب زمستانی آنها را از قافله‌ی زمان دور داشته بود؛ در این بزن و ببرهای سیاسی- اجتماعی قانون است که روز به روز از فطرت طبیعی خودش دور افتاده، پروین به عنوان ستاره‌ی رخشنده آسمان ایران در محضر تاریخ به دادخواهی شب دیجور می‌نشیند، در خانواده‌ی قاضی رخنه می‌کند و آنارشیست قانونی، وی را فرا می‌خواند:

خواجه از آغاز شب در خانه بود

دایه آمد گفت طفل شیرخوار

گفت ناظر، دختر من دیده است

ناگهان، فراش همیانی گشود

باغبان آمد که درد، این ناظر است

زر فزون می‌گیرد و کم می خرد

می‌کند از ما به جور و ظلم پوست

دوش، یک من هیمه را باری نوشت

از کنار، در کنیز آواز داد

کودکان نان و عسل را خورده‌اند

دید قاضی، خانه پر شور و شر است

چون امین نشناخت از دزد و دغل

تو چه می‌دانی که دزد خانه کیست

زن به دام افکند دزد خانه را

حاجب از بهر که، در را می‌گشود

گشته رنجور و نمی‌گیرد قرار

مطبخی کشک و عدس دزدیده است

گفت کاین زرهامیان هیمه بود

غائبست از حق، اگر چه حاضر است

آنچه دینار است و در هم، می‌برد

خواجه مهمانست، صاحبخانه اوست

خوشه‌ای آورد و خرواری نوشت

بعد از این، نان را کجا باید نهاد

سفره‌اش را نیز با خود برده‌اند

محضر است، اما دگرگون محضر است

دفتر خود را نهاد اندر بغل

زین حکایت حق کدام، افسانه چیست

از حقیقت دور کرد افسانه را

(کلیات، ۱۳۸۱، ص ۱۲۴)

در حالی که بی قانونی‌ها در خانواده و اجتماع ایران و اسلام بی داد می‌کند. شعر پروین حامل پیامی قرآنی ست: اِنَّ اللهَ لا یُغیّرُّ ما بِقوم حَتّی یُغیّرواما باَنفُسِهِم (رعد، آیه ۱۱) خدا حال هیچ قومی را دگرگون نخواهد کرد تا زمانی که خود قوم حالشان را تغییر دهند و ادامه: اذا اَرادَ اللهُ بِقَوم سُوءً فَلا مَرَدَّ لَهُ و ما لَهُم مِن دونِهِ مِن والٍ» (هرگاه خدا اراده کند که قومی را به بدی اعمالشان عقاب کند هیچ راه دفاعی نداشته و هیچکس را جز خدا یارای آنکه آن بلا بگررداند نیست» از دید عینیت بخشی به ارتباط قوانین طبیعی فطرت با اجتماع؛ پروین تصویری گویا از روابط ناهمگون و بی اعتماد افراد جامعه‌ی زمان خود ارائه می‌دهد که شاهراه سرگردانی حقیقت همان قانونگذاران بی درایتی هستند که از غفلت جامعه به نفع مطامع خویش بهره می‌گیرند.

همانگونه که در پیش آمد، قانون در اندیشه معاصر اروپا با نظریات کسانی چون روسو، منتسکیو، فوکو و کانت سنجیده می‌شود. گاهی برخی از این نظریات به ظاه مطابق با نظریات و تفاسیر قرآنی و آسمانی ست که مطلوب جامعه‌ی اسلامی- ایرانی در کتاب و سنت تعریف شده است و گاهی کاملاً مغایر یا در برخی موارد همسویند.

به عقیده‌ی منتسکیو، بر خلاف قوانین طبیعی که مستقل از شعور و اراده‌ی انسانی هستند. در حیات اجتماعی قوانین بایستی در سه دسته وضع شوند :۱. قوانین مذهبی. ۲. قوانین اخلاقی. ۳. قوانین سیاسی- مدنی. وی هر سه نوع قانون را در خدمت هدایت بشر می‌داند، به عقیده‌ی وی خداوند عالم به وسیله قوانین مذهبی او را به طرف خود می‌خواند تا از یاد خدا و خلق غافل نشود. قوانین اخلاقی نیز توسط فیلسوفان و معلمان اخلاق برای مصون ماندن انسان از خطاها به وی تعمیم داده می‌شوند. به همین سیاق، قانونگذران نیز بشر را به وسیله‌ی قوانین سیاسی و مدنی به وظایف خود در رابطه با دیگران واقف می‌سازند.» (منوچهری، عباس، ۱۳۸۲، ص ۷۹)

پ یش از منتسکیو در اندیشه‌ی عصر مدرن جان لاک و هابز نیز با تغییراتی شبیه آن خداوند را واضع قانون و نظم طبیعی دانسته که عقل انسان می‌تواند از طریق آن نظام امور را قاعده مند سازد (ر. ک: منوچهری، عباس ،۱۳۸۲، ص ۷۸)

میشل فوکو از چهره‌های معاصر و آوا نگاردی است که نظریاتش با شیوه‌های اسلامی و بومی ما متفاوت است «فوکو علی رغم آن تغییرات، قانون را با قدرت عجین می‌داند. فوکو همچنین قانون را به جای حیات عمومی در ساختارهای معرفتی، یا گفتمان، که در دل آنها هر گزاره و نظری شکل می‌گیرد می بیند و به نظر وی، با توجه به اینکه وضعیت (دسیپلینه شده مولود قدرت / دانش است جایی برای قانون طبیعی در وضعیت انسانی باقی نمی‌ماند.» (منوچهری, عباس, ۱۳۸۲, ص ۸۲)

به نظر می‌رسد شیوه درمانگری پروین برای اصلاح امور که حاکی از فقدان ضوابط قانونی در جامعه‌ی عصر وی بوده است؛ تلاش برای وصول قوانینی ست که مبتنی بر طبیعت و قاعده مندی قدرت و سیاست در حاشیه‌ی اراده‌ی نامحدود خداوند است می‌باشد. و نیز نوعی پسیکو درام(psychodrama) جمعی رابطه محور که بین فردی و بین فرهنگی باشد در اشعارش تداعی می‌شود. «پسیکودرام اصولی دارد از قبیل اصل آفرینندگی و اصل رویارویی و فنونی دارد چون وارونگی نقش و فن تک گویی» (امین، ۱۳۸۵، ص ۱۳۰) پسیکو درام از نمایش بیانی روحی-روانی جامعه سخن می‌گوید.هر چند فن بیان پروین تکراری ست از بیان ناصر خسرو (قرن ۵) یا سعدی و اندرزهایش، اما در نثر به دیالوگ یا گفتمان آل احمد در داستان‌هایش نزدیک می‌شود. و به این شیوه‌ی انتقادی روان درمانی اخلاقی خودش را در اغلب اشعار آشکار می‌نماید. چنانکه می‌توان اغلب داستان‌هایش را به نمایش در آورد و تیپ‌های انسانی را از لابلای روایتش بیرون کشید. و نیز مقطع تاریخی سپری شده را نیز در متن روایاتش کشف نمود.؛ پنجره‌های بسته زمان تاریخی وی را بازگشایی کرد:

همه یغماگر و دزدند در این معبر

گر که آبادی این دهکده می‌خواهی

کیست آنکو نگرفتند گریبانش

باید آباد کنی خانه‌ی دهقانش

(کلیات، ۱,۳۸۱ ریال ص ۴۷)

پروین خود عقده‌ی متراکم اما خاموش صدها سال محرومیت زن شرقی-ایرانی است، «بغضی ست فرو خورده که سال‌ها بعد از حنجره سرخ و عصیانی فروغ فرخزاد فوران کرد…. جستجوگر عدالت و عاطفه است اما صدای او در دهلیزهای تنگ زمانه‌ی ستم آلود گم می‌شود. مظهر زن آگاه اما ساکن و سنت زده دوران رضاشاهی است که هنوز می نالد و فریاد را نیاموخته است.» (روزبه، محمد، ۱۳۸۱، ص ۱۳۶) این گفته تا زمانی صحیح است که نقدی منصفانه و «در زمانی» از گفته‌ی پروین نداشته باشیم و آن را تنها از دریچه‌ی مبارزه‌ی دیگران ببینیم.

دیوان پروین، به عنوان گنجینه‌ی تعلیمی قرآن و مظهر آموزش مفاهیم آن از طریق کلمات اکثر است. هر چند به زعم برخی پروین آگاهی ساکن مانده و منزوی بوده است اما؛ وی به عنوان زنی خسته از اوضاع زمان، انس با قرآن و حکمت و عرفان را خوب آموخته، با قرآن زیسته و پیام الهی را به دیوانی کوچک از فرهنگستان خدایی تبدیل نموده است. به پیام الهی عزیز خدا و نبی اکرم صلوات الله علیه پاسخ مثبت داده که می‌فرمایند:

«اِنَّ هذا القرآن مَأدبهُ الله فَتعلَّمو امأدَبَتَه ما استطعتم و اِنَّ اَصفر البیوت لبیتُ اصفر من کتاب الله» (قطعاً این قرآن سفره‌ی رنگین حاوی انواع غذاهای معنوی و ادبستان الهی است. پس فراگیرید فرهنگستان خدایی را آنچه در توان دارید و قطعاً خالی‌ترین خانه‌ها، خانه‌ای است که از کتاب خدا تهی باشد) (محدث، سید هادی، ۱۳۸۲، ص ۹)

اگر این مقاله متون برگردان نهج البلاغه را جستجو می‌نمود. شعر پروین مشحون از تبشیر مسئولیت‌های اخلاقی بیدارگرانه ی زن و مرد در عصر خویش می‌بود. کنفسیوس بزرگترین فیلسوف شرق در چین «اخلاق را ناشی از شعر می‌داند.» کنفسیوس، تأکید می‌کند اگر کسی شعر نیاموزد، شایسته گفتگو نیست. وی تأکید می‌کند؛ از نظر فرد شریف، با شعر گفتن؛ ذهن برانگیخته می‌شود و با قواعد و آداب اخلاقی، شخصیت شکل می‌گیرد. (ر. ک: لویانگ، ۱۳۷۸، ج ۷، ص ۱۸۸).

یقیناً اگر پروین شعر نمی‌گفت، فلسفه‌ی کاربردی را برای نشر آموزه‌های قرآن و معنویت شرق بر می گزید. علی اصغر حکمت در سخنرانی خود به مناسبت نخستین کنگره‌ی نویسندگان ایران، هنگامی که شاعران دوره‌ی مشروطه را به سه دسته تقسیم کرده است، پروین را در شمار شاعرانی قرار می‌دهد که «سبک جدیدی در صورت و معنای شعر ایجاد نموده است، شاعرانی چون دهخدا، ایرج میرزا، یحیی دولت آبادی و …» (نقل از امین پور، قیصر، ۱۳۸۳، ص ۳۱۵)

در زمانی که به قول ایرج میرزا، زنده در قبر کنند اهل ادب را لکن، قبر فردوسی توسی را آباد کنند، پروین به عنوان دختر پدری که به روایت آرین پور، نخستین مجله ادبی «بهار» را در ۱۳۲۸ ه. ق به عالم مطبوعات ایران تقدیم نموده و هنوز بیست سالش نرفته که کتاب «قلائد الادب فی شرح اطواق الذهب» را که رساله‌ای به زبان عربی از مقامات محمود بن عمر الز مخشری بوده ومصریان جزو کتاب‌های درسی خود قرار داده‌اند را نوشته و ادبای ساحل نیل بر کتاب ثوره الهندیا المرآه الصابره، تقریظها نوشته‌اند و چاپخانه‌ی کاغذی را برای نخستین بار به جای چایخانه ی سنگی به تبریز برده، کتاب «تربیت نسوان» را که ترجمه‌ای بود از تحریر المرأه قاسم امین مصری در ۱۳۱۸ و روزگار تعصب عام با ارزشی خاص در شهر تبریز نشر نموده و مترجم زیردست زبان‌های فرانسه و عربی و انگلیسی بوده، و علی رغم پیشنهادهای درباری عمری گوشه گیری می کرده و ریاضت دانش و معارف چشیده و بسیاری کتب خطی مجلس آن زمان را تدوین کرده و به دنیای علم و هنر و دین انتقال داده و نفایس نفوس زمان را به نسل‌ها آموخته؛ شایسته بود اختر چرخ ادب ایران زمانه‌ی خود باشد، که با خویشتن داری و تهذیب نفس روح آزاد و در عین حال به زندان کشیده شده ی شاعران زن ایران و اسلام باشد تا مفاهیم و معانی قرآنی را در ظرف شعر و لطف سخن به نسل‌های پس از خود به عفت بیان برساند. پدر پروین در پریشانی اوضاع زمان خود زبان به اعتراض گشوده گوید: «بی ملاحظه باید اعتراف کنیم که نور فضیلت در دل‌های ما خاموش شده و از این روی به استیلای جهل، حکومت قبایل و رذائل، انحطاط موحش ادبی و اخلاقی تحمل کرده‌ایم.» (آرین پور، یحیی، ۱۳۷۲، ج ۲، ص ۱۱۵)

ج) بیان “للناس» پروین در عصر بیداری

طبق آیه‌ی «هذا بیان للناس و هدی و موعطه للمتقین» (آل عمران/۱۳۸) این بیانی ست برای مردم و هدایت و پندی است برای متقیان، قرآن پند و بیان است. بیانی برای مردم، آموزش است «اتقوا لله یعلمکم الله» (بقره / ۲۸۲) از خدا پروا کنید و خدا به شما آموزش می‌دهد.” انَّه لتذکرهٌ للمُتّقینَ.» (حاقه / ۴۸) در حقیقت تذکاری برای پرهیزگاران است. طبعاً درک و فهم کامل قرآن برای پیامبر و معصوم که مصداق انسان کاملند متفاوت از دیگران است، به دلیل تفاوت ظرفیت‌ها، متعاقباً، بطون قرآنی به شیوه‌های متفاوت از سوی کارگزاران آموزش و تعلیم قرآنی ارائه می‌گردد. یکی از شیوه‌های ارائه ی بطون قرآنی، «بیان للناس» از سوی اهل کلام و ادب و اخلاق است. روش پروین اعتصامی برای انتقال مفاهیم به اهل دین و اصولاً خواننده از هر قشر، نوعی «تأویل» است.

«تأویل گاهی شرح و بسط متن است که همراه با استنباطات نو و شخصی باشد. تأویل در عربی بازگرداندن سخن به اصل و اول آن است.» (شمسیا، سیروس، ۱۳۸۰، ص ۱۹۶).

در نگاه نخست ممکن است پروین علی رغم دنیای پرهیاهوی زمانش، زنی منزوی و منفعل و نوگریز تلقی گردد؛ که ناغافلانه به بازگشت مفاهیم ادبی اقدام می‌نماید. اما چنانچه در ورود به معنای قطعات و روایات دیوانش عمیق‌تر شویم، متوجه خواهیم شد، وی معتقد است قرآن از سنت و عترت جدایی ناپذیر است. لذا با تلفیق روش‌های نو در تفسیر «انزلنا الیک الذکر لتبیّن للناس ما نزّل الیهم.» (نحل / ۴۴) «ما ذکر را بر تو نازل کردیم تا برای مردم آنچه را برایشان نازل شده است، روشن کنی» می کوشد.

در قطعه «نامه به نوشیروان» پروین زیر نویسی از نامه‌ی علی (ع) به مالک اشتر را در ناخودآگاه زمان فرو می‌ریزد، وی «بزرگمهر» را به عنوان صدای زمان بر استبداد زمین (کشور نابسامان ایران دوره شاعر) و نیز عقل منفصل توده‌های مسلمان به گفتمان با شخص دیکتاتور می‌نشاند.وبا رخنه در روانکاوی تاریخی، لا به لای کهن الگو، متن جامعه را آسیب شناسی می‌نماید، در این بیدارگری به دلیل بلوغ سیاسی سعی دارد؛ چادر عفت بر غیرت و مروت بپوشاند، نوع واژه‌ها، اصطلاحات، تمثیلات (به شیوه‌ی قرآن) و رجوع به حافظه‌ی تاریخ (جامعه آماری) ابزار گفتمان در مناظره‌ی قرآنی وی می‌شود:

بزرگمهر به نوشیروان نوشت که خلق

شهان اگر که به تعمیر مملکت کوشند

چرا کنند کم از دسترنج مسکینان

چو کج روی تو، نپویند دیگران ره راست

به لشکر خرد و رأی و عدل و علم گرای

جواب نامه‌ی مظلوم ره توشه خویش فرست

زمام کار به دست تو چون سپرد سپهر

اگر به دفتر حکام ننگری یک روز

به سمع شه نرسانند حاسدان قوی

بپوش چشم ز پندار و عجب، کاین دو شریک

چو جای خود نشناسی به حیله مدعیان

بترس ز آه ستمدیدگان، که در دل شب

از آن شرار که روشن شود ز سوز دلی

سند به دست سیه روزگار ظلم، بس است

چو شاه جور کند، خلق در امید نجات

هزار دزد کمین کرده‌اند بر سر راه

مَخُسب تا که نپیچاند آسمانت گوش

ز شاه خواهش امنیت و رفاه کنند

چه حاجت است که تعمیر بارگاه کنند

چرا به مظلمه، افزون به مال و جاه کنند

چو یک خطا ز تو بینند صد گناه کنند

سپاه اهرمن، اندیشه زین سپاه کنند

بسا بود، که دبیرانت اشتباه کنند

به کار خلق، چرا دیگران نگاه کنند

هزار دفتر انصاف را سیاه کنند

تظلمی که ضعیفان دادخواه کنند

بر آن سرند که تا فرصتی تباه کنند

تراز اوج بلندی، به قعر چاه کنند

نشسته‌اند که نفرین به پادشاه کنند

به یک اشاره، دو صد کوه را چو کاه کنند

صحیفه‌ای که در آن، ثبت اشک و آه کنند

همه حساب شب و روز و سال و ماه کنند

چنان مباش که بر موکب تو راه کنند

چنین معامله بهر انتباه کنند

(کلیات، ۱۳۸۱، ص ۱۵۴)

در قالب مکتب روانکاوی و نقد فمینیستی متون، تعامل فرهنگ و ساختمان ذهنی جامعه با نویسنده مدنظر اهل علم بوده است. سه عامل مؤلف، متن و خواننده محمل تحلیل روش‌های نو ساخته‌اند. «یونگ (کارل) در نقد کهن الگویی خود به خلاف فروید، اثر ادبی را کانون روانشناسی نویسنده یا خواننده نمی‌داند؛ بلکه آن را بازنمایی رابطه‌ی میان ناخودآگاه فردی و جمعی، یا تصاویر، اسطوره‌ها، نمادها، و کهن الگوهای فرهنگ‌های گذشته می‌داند.» (رامان سلدن و پیتر ویدوسون ترجمه‌ی عباس مخبر، ۱۳۸۴، ص ۱۷۳).

در این قطعه پروین به جای یک انسان و نه یک زن (نوع یا جنس خاص) مصالح ساختمان جامعه‌ی زمان خود را به صورت وحدت سازمانی (organic unity) به گونه‌ای که هر عنصر با کل جامعه و بافت اندیشگی آن ارتباط دارد بیان می‌کند. بیان زنی که «للنّاس» را فرا می‌خواند. اصل مطلب «سیاست مدن » است که غزالی و دیگران پیش تر بیان کرده‌اند . انوشیروان مظهر عدالت پیش از اسلام، و بزرگمهر نماینده روشنفکر حامل عقل و وحی و دانش، که شاه نفس را از موضع یک مصلح اجتماعی پند می‌دهد، برای مردم امنیت و رفاه می‌خواهد. آبادانی مملکت به جای آبادانی کاخ و بارگاه آرزو می‌کند، رسیدگی به فقیر و مسکین، دوری از کج روی برای اهل علم و دانش که هر گناه آنها صد گناه مردم عادی به حساب می‌آید، عدالت گستری و علم گرایی می‌خواهد، اعمال وظیفه پادشاهی می‌کند، حسادت درون متنی جامعه را مطرح می‌نماید، ترس از آه ستمدیدگان در دل شب می‌دهد، شاه را متنّبه می‌سازد به آخرت خود بیندیشد.

ما مسلمانان به خطاب «کنتم خیر اُمَّهٍ» (آل عمران/۱۱۰) نیکوترین امت شده‌ایم که «اُخرِجَت لِلناسِ تأمرونَ بِالمعروف و تنَهونَ عَنِ المنکَرِ و تؤمِنونَ باللهِ» (آل عمران /۱۱۰)) برای اصلاح بشر، مردم را به نیکوکاری وادار کنیم و از بدکاری باز داریم و به خدا ایمان بیاوریم. پروین با بیان «للناس» مصداق روشنگری ست که «یَهدونَ بالحَقّ و به یعدلونَ» (اعراف/۱۵۹) مردم را بحق و عدل و پیش از همه پادشاه و کارفرما را به عواقب ستم وبیدادخود آگاه می‌سازد، که «و ما ظلمونا و لِکن کانوا اَنفُسَهُم یظلِمونَ» (اعراف/۱۶۰) به ما ظلم نمی‌کنند که به خویشتن ستم می‌کنند را متذکر شود. و گرنه به نفرین ستم دیدگان «فارسَلنا علیهم جزاً مِنَ السّماء بِما کانُوا یَظلِمون» (اعراف / ۱۶۲) به کیفر مخالفت و ستمکاری بر آنها از آسمان عذابی سخت (آه ستمدیدگان) فرود آوریم:

چو جای خود نشناسی به حیله مدعیان

بترس ز آه ستمدیدگان، که در دل شب

از آن شرار که روشن شود ز سوز دلی

ترا ز اوج بلندی به قعر چاه کنند

نشسته‌اند که نفرین به پادشاه کنند

به یک اشاره دو صد کوه را چو کاه کنند

(دیوان ،۱۳۸۱، ص ۱۵۴)

نتیجه گیری؛

در کانون خانواده و سطح جامعه‌ی انسانی و اسلامی، زن مظهر عاطفه، مهر و محبت از دیر باز در حافظه‌ی زمان منظور بوده است. با رویکرد جدید گفتمان جهانی، زن، گاهی آرمانی و فرو رفته در افسانه‌ها و تخیلات شاعرانه و یا صوفیانه نمود داشته است. گاهی تحقیر شده و ناقص تلقی گردیده و زمانی دوشادوش مرد بر بالین زندگی خفته است. در دوران جدید ۱۳۲۰ به این سو؛ همراه با ورود تکنولوژی و صنعت چاپ به ایران؛ زن نیز هماهنگ با مرد میراث دار فرهنگ و تمدن خویش بوده است.

پروین اعتصامی فرزند اعتصام الملک به سبب زیستن در بطن تحولات اجتماعی آن دوران و انشاد سروده‌های معنوی؛ و نیز توجه عمیق اش به زندگی با رنگ و بوم اسلامی، به عنوان بیدار گر خاموش دوره‌ی مشروطه؛ اهتمام به آموزه‌های قرآنی را در قالب شعر به یادگار گذاشته است.

از این پژوهش به دست آمد که؛

الف: سهم بانوان در انقلاب مشروطه در اشعار انسان ساز و قرآنی پروین اعتصامی قابل برداشت می‌باشد. وی مصداق «اذ نتبذَت من اهل‌ها» است که از جامعه‌ی نابسامان و پریشان آن روزها، کناره می‌گیرد تا بر آسمان معنوی و الهی مردم زمان خویش بدرخشد.

ب: پروین، اصطلاح کاربردی «عینیت بخشی» به آیات قرآنی و سیره‌ی نبوی را در بیداری اسلامی و شعر نجیب ایران تحقق می بخشد. اشعار تکراری وی از رهگذر “بینامتنیتی “و نظریات معطوف به مکالمه باختین روسی که پیوست به متون گذشته را با خود دارد ارزشمند و قابل نقد است.

ج: پروین به عنوان بانویی قانونگرا، در بطن قوانین سوخته جامعه سر بر می‌آورد و چون آتشفشانی خاموش، به فوران حکمت و عرفان و تعالیم دینی و فرهنگی قرآن می‌پردازد.

د: شعر پروین، به مطالعه‌ی گوشه‌های تاریخی دوران فقر فرهنگی پرداخته. زمانی که جامعه‌ی پریشان ایران اسلامی در خواب زمستانی فرو رفته و از قافله‌ی زمان دور نگه داشته شده، شعر پروین در محضر قوانین الهی و در بستر طبیعت بشری نجوا ی فطرت قرآنی سر می‌دهد و هشدار «ان الله لا یغیر ما بقومٍ حتی یغیرو ما بانفسهم (رعد / ۱۱) را تداعی می‌کند.

پروین نماینده زن بیدار اما خاموش است؛ که شعر نجیب ایران را در گیرو دار غربگرایی دوران مشروطه به منصه‌ی ظهور می‌گذارد. وی به عنوان فرزندی از سنت و شریعت نمونه‌ای فاخر از بیدار گری و زیستن در گلستان دین و عفاف به شمار می‌آید که می تو اند الگوی زنی مسلمان در دوران استبداد و مشروطه باشد.

نون مکالمه با مردم در شعر پروین ۱-« عینیت بخشی» ،۲- قانونگرایی فطری با تمسک به نظریه‌ی دریافت ،۳- تکنیک روانی پسیکو درامی و وارونگی نقش شبیه آنچه در نمایشنامه‌ها به اجرا گذاشته می‌شود بوده ونیز بیان «للناس» با تلمیح به «هذا بیان للناس و هدی و موعظه للمتقین» از سرو ده‌های وی استنباط می‌شود.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا