صحنه هایی که در جنگ ۱۲ روزه شبیه فیلم شد؛ ۱۵ روز خانواده را ندیدم

به گزارش خبرنگار مهر، احسان زارع تهیه کننده این روزهای برنامه صبحگاهی رادیو ایران حدود ۱۵ سال سابقه فعالیت رسانهای دارد که ۱۲ سال آن در رادیو و ۳ سال در تلویزیون بوده است. فعالیت حرفهای را از اجرا در تلویزیون مرکز صدا و سیمای استان بوشهر آغاز کرده و پس از ۵ سال فعالیت در آن مرکز، علاقهمند به حوزه تهیهکنندگی شده است. موفقیت در جشنواره بینالمللی ABU با یکی از تولیدات رادیویی، نقطه عطفی برای او بوده و باعث شده تا به صورت جدیتر به تهیهکنندگی بپردازد. پس از آن به تهران آمده و همکاری کوتاهی با رادیو جوان داشته و سپس فعالیت خود را به صورت جدی در رادیو ایران ادامه داده و تا امروز در این رسانه مشغول به کار است. وی در حال حاضر، تهیهکنندگی برنامههایی چون «سلام صبح بخیر»، «زیر آسمان ایران»، «روی خط ورزش» و «ورزش ایران» را در رادیو ایران بر عهده دارد.
مشروح گفتگو با احسان زارع درباره فعالیت در جنگ ۱۲ روزه و پس از آن را در ادامه می خوانید:
*با آغاز جنگ اولین کاری که انجام دادید چه بود؟
من صبح همان روز با واحد پخش رادیو تماس گرفتم تا برای برنامه ظهر آماده باشم و در صورت نیاز زودتر به رادیو بروم. حوالی یک یا دو بعدازظهر به محل رسیدم. شرایط رفته رفته سنگین تر می شد. با این حال، سعی کردم تمرکزم را بر وظیفه رسانهایام بگذارم. به نظرم هرکس باید در زمان بحران نقش خود را به خوبی ایفا کند تا از شرایط بحرانی عبور کنیم. از همان ظهر تا حدود ساعت ۱۲ شب مشغول برنامهسازی بودم.
*در طول جنگ، چه تغییراتی در برنامههای رادیویی ایجاد کردید؟ آیا رویکرد خاصی را در پیش گرفتید؟
از همان ابتدای حمله صهیونیست، با تصمیم مدیران، رویکرد تمامی برنامه ها به سمت ویژهبرنامههای خاصِ شرایطِ جنگی تغییر کرد، حتی ساختار برنامهها. هر برنامه با حضور کارشناسان، تحلیلگران و مجریان به بررسی ابعاد مختلف شرایط میپرداخت. علاوه بر تحلیل، اطلاعات بهروز، توصیههای ضروری و اخبار مرتبط به مردم ارائه میشد.
مدل اجرایی نیز تغییر کرد؛ بهگونهای که حدوداً هر ۵ ساعت یک تهیهکننده با گروه کاری جدید اجرای برنامه را برعهده میگرفت. بهویژه در روز اول، همکاریها کاملاً خودجوش بود و هر فردی هر کاری از دستش برمیآمد انجام میداد.
شاید تنها برنامه ای که حتی هنگام هدف قرار گرفتن ساختمان شیشه ای صداوسیما هم بدون وقفه روی آنتن رفت، «سلام صبح بخیر» رادیو ایران بود.
*از لحظهای که ساختمان شیشهای مورد هدف قرار گرفت بگویید. چرا سازمان را ترک نکردید؟
از صبح سازمان بودم، چند نفری هشدار داده بودند که سازمان را ترک کنم اما نپذیرفتم و گفتم آنتن کشور دست من است، حالا که مملکت به من نیاز دارد، نمیتوانم بروم. حدود ساعت ۶:۱۵ تا ۶:۳۰ و در میانه ارتباط با کارشناس حوزه رسانه، یکی از همکاران وارد استودیو شد و با هیجان و فوریت گفت باید به استودیوی دیگری برویم. فقط عجله کن که آنتن قطع نشود. در همان لحظه ارتباط با کارشناس برقرار بود و او بعداً برایم تعریف کرد که تمام صداها را از پشت تلفن شنیده و وحشتزده شده بود.
باید خودمان را به استودیوی رزرو می رساندیم که قطعی به وجود نیاید. با همراهی گوینده وسایل را جمع کردیم و راهی شدیم. در راه، صدای مهیبی شنیدیم که نشان میداد حمله اتفاق افتاده اما هنوز مطمئن نبودم. با رسیدن به استودیو، فوراً برنامه را روی آنتن بردیم. بعد از حدود نیم ساعت، متوجه شدیم که همه رادیوهای کشور در حال رلهشدن از روی رادیو ایران هستند؛ از آن پس تصمیم گرفتیم اعلام رادیو ایران را تغییر دهیم و بگوییم «صدای جمهوری اسلامی ایران». آن شب، تنها تلفنهای ثابت کار میکردند. اینترنت و موبایل از دسترسمان خارج بود. گویندهها را آرام کردیم، متنها را نوشتیم و موسیقی ها را آماده کردیم.
تیمی که در کنارشان بودم کوچک اما همدل و حرفهای بود؛ فرتاش فرهادپور و مجتبی حیدری به عنوان گوینده، سیامک احمدی صدابردار، من به عنوان تهیه کننده و سایر همکارانی که پشتیبانی را انجام میدادند که متاسفانه اسامی همه آنها را به خاطر ندارم، در آغاز حمله به صداوسیما کارمان را آغاز کردیم. افرادی که نام بردم کسانی بودند که در آن لحظه در کنار هم بودیم. اما بودند همکارانی که در جای دیگری آماده به کار بودند. یک هماهنگی و همدلی فوق العاده شکل گرفته بود که تا پیش از آن ندیده بودم.
گوینده ها پشت میکروفن رفتند. برنامه را با سختی و با امکانات محتوایی محدود پیش بردیم. صحنه ها برایم شبیه صحنه های فیلم «آبادان یازده ۶۰» بود. تلاشمان این بود که کار به گونه ای پیش برود که مبادا اشتباهی رخ دهد. خدا را شکر همهچیز خوب پیش رفت. حدوداً ساعت ۸ شب بود و تمام دغدغه ام این بود که خبر ساعت ۲۱ و ۲۴ از رادیو پخش شود. تمام تلاش آن لحظه من و همکارانم این بود که رادیو سکان اطلاع رسانی رسانه ملی را به دست بگیرد. با همکاری همه عوامل، با شرایطی خاص ویژه خبر ساعت ۲۱ پخش شد. بعد از خبر سراسری ساعت ۲۱ نفس راحتی کشیدیم. بهتدریج از ساعت ۲۲ بقیه همکاران هم رسیدند. اول گوینده و حدوداً ۱ یا ۲ بامداد همکار تهیه کننده به جمعمان اضافه شد. در آن شب، خبرها را در چند نوبت ۵ تا ۱۰ دقیقهای پخش کردیم. اینکه بدون داشتن تحریریه خبر توانسته بودیم خبر را در چند نوبت پخش کنیم همکاری فوق العاده همکارانم بود. یادم می آید بعد از خبر سراسری ساعت ۲۱ به همکاران گفتم از اینجا به بعد، کار روی روال افتاد.
خبر شهادت ۲ نفر از همکاران و زخمی شدن چند نفر دیگر، فضای تلخی ایجاد کرد. نمی دانم چرا ولی به کل فراموش کردم که به خانواده خبری از حالم بدهم. از زمان حمله به صداوسیما نه موبایل همراهم بود و نه اطلاعی از حالم به آنها داده بودم. فکر می کنم حدوداً ۴ ساعتی می شد که خانواده از وضعیت سلامتی ام خبر نداشت. بالاخره حوالی ساعت ۲۲ توانستم با خانواده تماس بگیرم؛ صدایشان از شدت گریه بریده بود. به مادرم فقط توانستم بگویم: «مادر، سلام، حالم خوبه» و بعد صدای دعا و گریهاش را شنیدم. حالا هدف ما بخش خبر سراسری ساعت ۲۴ بود که پرچم اطلاع رسانی در رادیو زمین نماند. خبر ۲۴ نیز با شرایط خاص، روی آنتن رفت و آنجا بود که حس کردیم در این ۶ ساعت بخشی از کارمان را به خوبی انجام داده ایم.
*مهمترین چالشهایی که در دوران جنگ با آن مواجه شدید، چه بود؟ چطور این چالشها را مدیریت کردید؟
یکی از بزرگترین چالشهایی که در دوران جنگ با آن مواجه بودیم، دسترسی به اخبار موثق و صحیح بود. وقتی صداوسیما، بهعنوان مرجع اصلی اطلاعرسانی، هدف قرار گرفت، تهیه و تأیید اخبار کاری بسیار سخت و زمانبر شد. ما مجبور بودیم از طریق تماسهای تلفنی با منابع مطمئن، صحت اخبار را استعلام کنیم و مرحلهبهمرحله جلو برویم.
در آن وضعیت دشوار، تولید و تأیید ۱۰ خبر دقیق با تلفن، چالشی بزرگ بود. اما در نبود واحد تحریریه، خبر سراسری ساعت ۲۱ و ۲۴ تاریخ بیست و ششم خرداد با شرایط خاص روی آنتن رفت. آن شب، پرچم اطلاع رسانی رادیو پایین نیامد و این موضوع برای همه ما بسیار مهم بود.
یادم می آید که بعد از پخش خبر سراسری ساعت ۲۴، مجتبی حیدری از استودیو بیرون آمد و بغلم کرد؛ لحظهای که هیچگاه فراموش نمیکنم. انگار مهمترین برنامه های زندگیمان را با موفقیت روی آنتن برده باشیم. این تجربه نه برای قهرمانسازی، بلکه برای نشان دادن کار تیمی، تلاش جمعی و جایگاه ارزشمند رادیو است. مطمئنم اگر هر یک از همکاران رادیوییام در آن موقعیت بودند، بهترین عملکرد را از خود نشان می دادند. بچههای رادیو در سختترین شرایط، کارهای ارزشمند و ماندگاری انجام دادهاند.
یک خاطره و جمله بسیار ارزشمند و عزیزی را بعد از این وقایع، از مادرم شنیدم که گفت «بعد از جنگ رفتم بهترین باتری را برای رادیو خریدم. رادیو همیشه برایم مهم بود چون تو در آن کار میکردی، اما حالا همکارانت هم برایم عزیزند؛ هر کدامشان مثل احسان هستند».
واقعیت این است که بعد از آن ماجراها دیگر مثل قبل فکر نمیکنم. وقتی بعد از پایان بحران با خانواده صحبت کردم و فهمیدم برای مرگم گریه کردهاند نه نگرانی، بلکه واقعاً عزاداری کرده بودند، متوجه شدم که مرگ چقدر نزدیک است. آنها من را مردهای تصور کرده بودند که تماس گرفته و خبر زنده بودنش را داده است. آن لحظه جملهای در ذهنم حک شد؛ «ببین، یک روز برایت همینطور گریه خواهند کرد … اما آن روز دیگر نمیتوانی تماس بگیری».
از منظر حرفهای هم باید بگویم رادیو در زمان بحران، باید رسانه شماره یک باشد. رادیو سادهترین، در دسترس ترین، و گرمترین رسانه است. نباید در حاشیه باشد. زیرساختهایش باید آنقدر قوی باشد که حتی دورافتادهترین نقاط کشور را هم پوشش دهد. رادیو ایران این ظرفیت را دارد، اما باید از نظر قدرت فرستندهها هم قویتر شود. در شرایط جنگ، رادیو حیاتیترین رسانه برای مردم داخل کشور است، همانطور که تلویزیون میتواند پیام را به بیرون مخابره کند. مشاهدات آن روزها جایگاه ارزشمند رادیو را به خوبی نشان می دهد. معتقدم رادیو هنوز هم میتواند ستون اصلی رسانه در بحرانها باشد.
*در دوران جنگ، تمرکز اصلی برنامههای رادیویی شما روی چه موضوعاتی بود؟
براساس آن چیزی که مدیران رادیو برای ما تبیین کردند، در دوران جنگ برنامه های رادیویی بر چند محور تهیه و تولید میشد و ۲ محور اصلی آن عبارت بودند از؛ نخست، آگاهیرسانی دقیق و صحیح بهویژه درباره شایعاتی مثل صدای انفجار در برخی مناطق که صحت نداشتند و فقط باعث اضطراب مردم میشد. به همکاران تأکید میشد تا پیش از اطمینان کامل از وقوع اتفاقی، هیچ خبری منتشر نکنند. رسانه علاوه بر خبررسانی، باید نقش تحلیلی و حقیقتمحور داشته باشد. دوم، صداقت با مردم و ایجاد ارتباط واقعی. به همین منظور، از طریق پیامرسان «بله» امکان دریافت پیامهای صوتی از مخاطبان فراهم شد. برخلاف تصور اولیه، استقبال مردم بسیار فراتر از انتظار بود و حجم بالای پیامها نشان داد مردم نهتنها شنونده، بلکه همراه رادیو هستند. این استقبال، اهمیت رادیو را در زمان بحران برجسته کرد؛ رسانهای در دسترس، آرامشبخش و صادق.
*بازخورد مردم به برنامههای رادیویی شما در آن دوران چطور بود؟ آیا خاطره خاصی از این بازخوردها دارید؟
در بخشهایی از ساعات، ما روندی عادی را در برنامه دنبال میکردیم. برنامه «سلام صبح بخیر» هر صبح پخش میشد و فضای شادی داشت. ما سعی کردیم همان آرم، همان تم موسیقی و همان انرژی اولیه را حفظ کنیم. تصور کنید در آن شرایط بحرانی، مردم چقدر استقبال کردند. پیام میدادند و میگفتند: «آقا، شاد شدیم»، «دمتون گرم»، «چقدر لذت بردیم».
*آیا سانسور یا محدودیتهایی در تولید محتوا داشتید؟ چطور با این محدودیتها کنار آمدید؟
در دوران جنگ، تجربه ما در رادیو ایران نشان داد که سانسور به معنای دستوری و مستقیم وجود نداشت. مدیران از همان ابتدا در کنار همکاران مشغول کار بودند. خودشان در متن ماجرا حضور داشتند و به نوعی گاهی اوقات سردبیری برنامه ها را انجام می دادند. مسیر مشخص و شفاف بود. همچنین فضا به گونه ای بود که به تهیه کننده اعتماد کامل وجود داشت.
*به عنوان یک تهیهکننده رادیو، چطور توانستید تعادل را بین کار و زندگی شخصیتان در دوران جنگ حفظ کنید؟
همه این روزها برای من، بهنوعی در تاریخ زندگی حرفهایام ثبت شدند. از روز ۲۳ خرداد تا ۹ تیر، هر روز در خدمت رسانه و همکارانم بودم. در آن دوران ۱۵ روز خانواده را ندیدم. روزهای سختی بود اما از اینکه توانستم در کنار همه همکارانم سهمی داشته باشم احساس مثبتی دارم. در مورد ایجاد تعادل بین زندگی شخصی و کاری، واقعیت این است که در چنین شرایطی، ضرورت، تعادلِ درست را ایجاب می کند. خانواده درک درستی از ماجرا داشتند و در این مسیر من را همراهی کردند. همین جا از همه اعضای خانواده تشکر می کنم و امیدوارم فرزند خوبی برای آنها و کشورم باشم.
*نقش رسانه و بهویژه رادیو، در زمان بحران چقدر جدی است؟
در زمان بحران، نقش رسانهها، بهویژه رادیو، بسیار جدی و حیاتی است. هرچند کشور ما از نظر نیروی انسانی رسانهای قوی است، اما زیرساختهای رسانهای در بحرانها نیاز به تقویت جدی دارند. با وجود گذشت سالها از جنگ تحمیلی، همچنان در حوزه نوسازی زیرساختها ضعفهایی دیده میشود.
در ۸ سال دفاع مقدس، رادیو اصلیترین رسانه ارتباطی بود و نقشی کلیدی در اطلاعرسانی، هشداردهی و آرامشبخشی ایفا میکرد، برخلاف تلویزیون که بیشتر جنبه رسمی و نمادین داشت. در دنیای امروز نیز که رسانهها در انحصار شرکتهایی چون متا هستند و خطراتی مثل جاسوسی و انتشار هدفمند اخبار وجود دارد، وظیفه رسانههای داخلی سنگینتر شده است.
افزون بر تهدیدات بیرونی، آسیبهای درونی نیز وجود دارد؛ گاه خودمان، با بیدقتی یا اختلافنظر درونی، به رسانه ملی ضربه میزنیم. ضمن اینکه در بحرانهایی چون جنگ، وحدت رسانهای اولویت دارد و باید از تنشزایی و اضطراب بیمورد جلوگیری شود.