شرط اثرگذاری دیپلماسی فرهنگی در شکستن هژمونی غرب
اکنون که جهان با چشمان خود ددمنشی دشمنان بشریت را دیده است، بهترین زمان برای بازبینی و بازآفرینی اندیشههای ناب اسلامیمان فرا رسیده که البته تحقق این امر شروطی دارد.

خبرگزاری تسنیم
– اخبار فرهنگی –
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، نظم نوین جهانی در سالهای اخیر به یکی از کلیدواژههای رایج در ادبیات سیاسی جهان تبدیل شده است. جابهجایی کانونهای قدرت از غرب به شرق، رشد بازیگران مستقل و ناکارآمدی مدلهای سنتی سلطه، نشانههایی از فرسایش هژمونی غرب را آشکار کرده است. در این میان، ایران با بهرهگیری از ابزارهای نرم و ظرفیتهای تمدنی خود، نقشآفرینی ویژهای در این گذار باید ایفا کند. میراث فرهنگی غنی، سابقه تاریخی تعاملات تمدنی، و گفتمانسازی حول محور عدالت، معنویت و استقلالطلبی، بستری فراهم آورده که از آن بهعنوان «دیپلماسی فرهنگی ایران» یاد میشود؛ دیپلماسیای که نه بر زور و اجبار، بلکه بر جذب، الهامبخشی و شبکهسازی فرهنگی ـ فکری بنا خواهد شد.
این دیپلماسی فرهنگی میتواند پیوندهایی فراتر از معادلات سیاسی کوتاهمدت ایجاد کند و مخاطبان خود را نه فقط دولتها، بلکه ملتها و نخبگان فکری قرار دهد. از حمایت از جنبشهای بومی و ضداستعماری در آسیا و آفریقا گرفته تا تقویت همکاریهای علمی، هنری و آیینی با کشورهای همسو، ایران را میتواند الگویی بدیل از تعامل بینالملل در اذهان عمومی نمایان کند که مرکزیت آن «احترام متقابل و هویت مستقل» است. چنین الگویی، بهصورت نامحسوس اما پیوسته، ستونهای الگوی هژمونی غرب را که بر مصرفگرایی، فردگرایی افراطی و برتریطلبی فرهنگی استوار است، به چالش میکشد و راه را برای نظمی چندقطبی و عادلانهتر هموار میکند و محوریت را از غرب عالم به شرق سوق میدهد.
گسترش دیپلماسی فرهنگی خوزستان با کشور عراق
دیپلماسی فرهنگی ایران، آنگاه که بر تعالیم اصیل اسلامی پافشاری کرده و ذات حقیقی خود را آشکار کند، میتواند نمایانگر الگویی زنده از تمدن اسلامی ـ ایرانی باشد؛ الگویی که پیامآور عدالت، معنویت و کرامت انسانی برای جهان معاصر است. به عنوان نمونه ایرانیان در جنگ تحمیلی دفاع مقدس و نیز در جنگ 12 روزه نشان دادند که آغازگر جنگ نیستند، اما چون پای دفاع در میان افتد، مردانه میجنگند؛ و بر خلاف مستبدان عالم و صهیونیستهای فرسوده، هدفشان کشتار بیگناهان نیست. چنین برخوردی باید همچون پتکی آگاهکننده بر سر وجدانهای خفته جهان فرود آید و یادآور شود که میتوان جنگید، بیآنکه از مرزهای انسانیت عبور کرد.
مهدی رضا کارشناس مسائل بینالملل در گفتوگو با تسنیم در این باره میگوید: «جهان از آغاز قرن بیست و یکم وارد نظمی نوین شده است؛ نظمی که پایههای آن بیش از هر زمان دیگری بر دیپلماسی فرهنگی و قدرت نرم استوار است. قرن 21 دستخوش دگرگونیهای عمیقی در ساختار نظام جهانی گردیده که در دو دهه گذشته با سرعت سرسامآوری رشد کرده و تمامی بخشهای روابط بینالملل را در بر گرفته است. این دگرگونیها اکنون به یک روند اجتنابناپذیر مبدل شدهاند. دیگر دوران یکجانبهگرایی و تعریف نظم جهانی تنها از سوی آمریکا به سر آمده است. قدرتهای بزرگ دیگری وارد عرصه رقابت شدهاند و “غرب” دیگر انحصار تعیین سازوکار نظام بینالمللی را در دست ندارد. حتی سازمانهای منطقهای و چندملیتی نیز توانستهاند قدرت آمریکا را به چالش بکشند. تغییرات طولانیمدت در اقتصاد جهانی، به ویژه با محوریت خیزش قدرتهای شرقی و بهویژه چین، دلیل عمده این وضعیت جدید است که سیمای ژئوپلیتیک جهان را نیز دگرگون کرده است.»
وی میافزاید «این روند فروپاشی هژمونی غرب همزمان با بینتیجه ماندن آن نظم جهانی است که آرمان آن توسط گورباچف و بوش ترسیم شده بود. جهان اکنون وارد عصر جدیدی شده است؛ عصر فروپاشی هژمونی غرب و شکلگیری نظمی نوین جهانی که ویژگیهای منحصر به فرد خود را دارد؛ از جمله مهمترین پیشزمینههای این تحول، ابتذال فرهنگ غرب و ناکارآمدی آن در پاسخگویی به نیازهای اساسی بشر مدرن است. این ناکارآمدی در کنار بحرانهای جهانی همچون جنگهای نیابتی، معضلات فراگیر در حوزه انرژی و رکود فکری لیبرالیسم غربی، بستر را برای بازیابی قدرتهای نرم فرهنگی و تمدنی شرقی فراهم آورده است. در این میان، «هژمونی قدرتمند فرهنگ و تمدن اسلامی و ایرانی» به وضوح در غالب کشورهای حوزه مقاومت، نمود یافته و به عنوان یک نیروی پیشرو در شکلدهی به نظم جدید جهانی، نقشآفرینی میکند.»
مهدی رضا میگوید «قدرت نرم فرهنگی ایران، با ریشههای عمیق در تمدن کهن اسلامی و ایرانی، اکنون به ابزاری کلیدی در دیپلماسی بینالمللی تبدیل شده است. این قدرت نه تنها چالشگر هژمونیهای قدیمی است، بلکه راه را برای همبستگی و عدالتخواهی جهانی هموار میکند و نقش ایران را در معادلات آینده جهان پررنگتر از همیشه میکند.»
بر پایهای این گزارش باید این حقیقت را در نظر گرفت: اکنون که جهان با چشمان خود ددمنشی دشمنان بشریت را دیده است، بهترین زمان برای بازبینی و بازآفرینی اندیشههای ناب اسلامیمان فرا رسیده تا از این طریق بتوانیم الگویی نیرومند و الهامبخش برای نجات انسان امروز از اسارت ظلم، فساد و بیهویتی عرضه کنیم و البته شرطش آن است که خود، نخست به معنای واقعی کلمه به این تعالیم پایبند باشیم و آنها را در عرصه عمل، سیاست و فرهنگ جاری کنیم، تا سخنمان جلوهای از صداقت و عملگرایی داشته باشد.
در واقع، هنگامی که سخن از ظلمستیزی و عدالت به میان میآوریم، نخست باید به درون خود بنگریم و بسنجیم که تا چه اندازه در عرصههای داخلی توانستهایم بر ظلم غلبه کنیم، تبعیض را برچینیم، حقمداری را حاکم سازیم و فاصله گفتار و رفتار را به حداقل برسانیم؛ چرا که اکنون، با گسترش فضای مجازی، تمام عرصهی فرهنگ ما در معرض نگاه جهانیان است و کوچکترین رفتار یا تصمیم، میتواند تصویری ماندگار ـ چه مثبت و چه منفی ـ از ما در ذهن افکار عمومی جهان بسازد.
انتهایپیام/