اخبار فرهنگی و هنری

ریسک تبدیل ادبیات به فیلم‌؛ کتاب نخواندن فیلمسازان سد راه اقتباس است

خبرگزاری مهر

خبرگزاری مهر -گروه هنر-آزاده فضلی؛ ادبیات همیشه بستری مناسب برای رشد و بالندگی سریع‌تر سینمای جهان بوده و همراه با سایر هنرها در تعالی آن، نقش داشته است. سینما به عنوان هنری ترکیبی از نقاشی، رقص، موسیقی، شعر، تئاتر، معماری و مجسمه‌سازی، راهی جدا از دیگر هنرها ندارد. به همین دلیل، بخش زیادی از مصالح مورد نیاز سینما از همه این هنرها قرض گرفته شده و داستان از ادبیات به خدمت سینما درآمده است. طی بیش از صد سال عمر سینما اقتباس از ادبیات وسیله‌ای برای یافتن سوژه شده و جزو شیوه‌های محبوب برای شکل گیری آثار درآمده است. اقتباس از آثار ادبی از ابتدای پیدایش سینما به عنوان ابزاری برای رشد آن به کار رفته است و حتی در فیلم‌های «برادران لومیر» هم اقتباس‌هایی دیده می‌شود، البته نه با فیلمنامه‌های دقیق و پیچیده، بلکه به شکل طرحی ساده، اتفاقی کوچک یا داستانی خطی که روزمرگی را نشان می‌دهد و هرکدام قصه‌ای برای گفتن دارند.

نگاهی به آمار فیلم‌های اقتباسی جهان نشان می‌دهد درصد بالایی از فیلم‌ها، سریال‌های پرمخاطب و طولانی اقتباسی هستند. این آثار علاوه بر جذب تماشاگران، نظر منتقدان را جلب کرده و جوایز متعددی از جشنواره‌های مختلف دریافت کرده‌اند.

در همین راستا در نشستی با حضور ۲ فیلمساز سینمای کوتاه؛ هادی عزیزی کارگردان فیلم کوتاه «نشنیدن» و محمدعلی حسینی کارگردان فیلم کوتاه «خارپشت» که اثرشان اقتباسی است و در چهل و دومین جشنواره فیلم کوتاه تهران حضور دارند، پرسش‌هایی نظیر اینکه فیلمسازان چرا سراغ آثار ادبی می‌روند و سوژه‌های خود را از آنجا انتخاب می‌کنند و اینکه اقتباس چه ویژگی‌هایی دارد و تأثیر این آثار بر سینما و ادبیات چگونه است، مطرح کردیم.

مشروح این نشست را در ادامه می‌خوانیم:

* از نظر شما، اقتباس در سینما چه ویژگی‌هایی دارد. آیا یک فیلم باید دقیقاً مانند متن اصلی کتاب یا نوشته اقتباس شده باشد یا برداشت آزادی از آن هم پذیرفته است؟ برای مثال می‌توان فقط یک صحنه از اثر اقتباس کرد تا آن فیلم، اقتباسی نامیده شود؟ یا اقتباس باید ویژگی‌های خاصی داشته باشد. شما چه آثاری را برای اقتباس می‌پسندید؟

هادی عزیزی: از نظر من، وقتی با داستان کوتاهی مواجه می‌شوم که جذاب باشد، مهم‌ترین ویژگی‌اش این است که دارای پیچش داستانی یا «چرخش» باشد، چیزی شبیه به کارهای چخوف که بسیار برای من جذاب است. این «غافلگیری» و وجه دراماتیک اثر است که من را مجاب می‌کند سمت اقتباس بروم.

برای من داستانی ارزش اقتباس دارد که قابلیت تبدیل به فرم تصویری را داشته باشد، نه صرفاً داستانی که فقط شنیدنی و لذت‌بخش باشد، بلکه باید بتوانم برداشت تصویری از آن داشته باشم و حس کنم دارم آن را می‌بینم.

عزیزی: برای من داستانی ارزش اقتباس دارد که قابلیت تبدیل به فرم تصویری را داشته باشد، نه صرفاً داستانی که فقط شنیدنی و لذت‌بخش باشد، بلکه باید بتوانم برداشت تصویری از آن داشته باشم و حس کنم دارم آن را می‌بینم

در پاسخ به این سوال که چه ژانری و چه ویژگی‌هایی را برای اقتباس بیشتر می‌پسندم، باید بگویم، داستان‌هایی را ترجیح می‌دهم که عواطف انسانی در آنها به خوبی شکل گرفته باشد. عجیب و غریب بودن برایم مهم نیست، بلکه همان غافلگیری که گفتم اهمیت دارد. برای مثال، من در کارهای قبلی‌ام پیرامون لوئیجی پیراندلو مطالعه کرده‌ام و پایان‌نامه‌ای در مورد آثار او داشته‌ام.

پیراندلو بحثی دارد به نام «اموریز»، که به نوعی به تفاوت میان ظاهر رفتار یک فرد و واقعیت درونی او می‌پردازد. یعنی فردی را می‌بینید با رفتاری خاص و قضاوتی درباره شخصیتش می‌کنید، اما وقتی به عمق آن رفتار نزدیک می‌شوید، دلایل دیگری آشکار می‌شود که حتی ممکن است وجه طنزآمیز یا کمیک هم داشته باشد. این تضاد و کشف حقیقت رفتار شخصیت‌ها که گاهی غم‌انگیز یا تراژیک است، برای من بسیار جذاب است. همچنین، پرداختن به قضاوت‌ها و عواطف انسان‌ها برایم اهمیت ویژه‌ای دارد.

محمدعلی حسینی: من فکر می‌کنم اقتباس ۲ مفهوم دارد: یکی برداشت آزاد و یکی وفاداری نسبتاً بیشتر به متن. در اقتباس، باید تا حدی وفادار به متن یا کتاب یا فیلمی که انتخاب می‌کنیم، بود. این نکته خیلی مهم است، اما وقتی از داستان، به‌ویژه رمان اقتباس می‌کنیم، طبیعتاً باید نگاه شخصی و خلاق خودمان را هم در اثر جاری کنیم و این بخش سخت‌تری است، چون تبدیل ادبیات به تصویر کار دشواری است. به همین دلیل، خیلی‌ها سراغ اقتباس نمی‌روند و بیشتر آثار اورجینال خلق می‌کنند.

ما در ادبیات فارسی داستان‌های زیادی داریم و نویسندگان برجسته‌ای چون مهدی یزدانی‌خرم و ابوتراب خسروی، اما تبدیل این داستان‌ها به تصویر بسیار چالش‌برانگیز است و این نکته مهمی است. من شخصاً رویکردم این است که هر اثر یک جوهره دارد؛ اگر این جوهره را بگیرید، می‌توانید با آن بازی کنید و هر طور بخواهید آن را تغییر بدهید. برای من مهم است که وفادار بودن یا نبودن صرف اهمیت ندارد، بلکه دیدگاه شخصی خودم درباره اثر تعیین‌کننده است. اگر جوهره داستان با من همسو باشد، سراغ آن می‌روم و با عینک خودم به آن نگاه می‌کنم. اگر لازم باشد، کمی دراماتیزه می‌کنم و وجوه داستان‌گویی‌اش را به سمت تصویری شدن می‌برم، ممکن است توصیف‌ها را کم یا روایت را تقابلی‌تر کنم.

* در فیلم کوتاه چطور؟ این موارد چقدر در فیلم کوتاه متفاوت است یا شبیه فیلم بلند است؟

حسینی: حقیقتش نمی‌دانم اما فکر می‌کنم اقتباس اصولی دارد که باید رعایت شود؛ در فیلم کوتاه چارچوب و مرزهایی وجود دارد. برای فیلم کوتاه نمی‌توان داستان‌های پرشخصیت یا پرصحنه را به راحتی اقتباس کرد. اگر بخواهید یک قصه پر صحنه و پر شخصیت را در فضای محدود فیلم کوتاه بیاورید، باید آن را ساده‌تر و کاراکترها را محدود کنید.

حسینی: فکر می‌کنم اقتباس در فیلم کوتاه ممکن است حتی ساده‌تر از فیلم بلند باشد، چون در فیلم بلند اگر بخواهید رمانی که مخاطب آن را خوانده اقتباس کنید، ریسک بالاست چون ذهن‌های مخاطبان متفاوت است

اقتباس بیشتر معطوف به ایده اصلی داستان است؛ آن ایده جذاب را حفظ و شاخ و برگ‌ها یا موقعیت‌ها را کم یا محدود می‌کنیم، چون فیلم کوتاه وقت و امکان پرداخت به همه جزئیات را ندارد. فیلم من نهایتاً ۱۰ دقیقه است و همین زمان محدود باید به هسته اصلی داستان پرداخته شود. معمولاً فیلم کوتاه تا ۱۰ دقیقه حساب می‌شود، اما گاهی تا ۳۰ دقیقه هم وجود دارد که به نیمه‌بلند نزدیک می‌شود. هر چه طول فیلم بیشتر شود، در جشنواره‌ها پذیرش آن کمتر می‌شود.

فکر می‌کنم اقتباس در فیلم کوتاه ممکن است حتی ساده‌تر از فیلم بلند باشد، چون در فیلم بلند اگر بخواهید رمانی که مخاطب آن را خوانده اقتباس کنید، ریسک بالاست چون ذهن‌های مخاطبان متفاوت است و ممکن است برداشت بصری متفاوت از تصور آنها باشد.

نظر شما درباره اینکه آیا اقتباس و فیلم‌های اقتباسی جایگاه مناسبی دارند یا خیر، چیست؟

عزیزی: اقتباس جایگاه مناسبی در جشنواره‌ها ندارد و یک ایراد جدی دارند که نگاه جدی به اقتباس وجود ندارد. برای مثال در جشنواره فیلم کوتاه تهران، جایزه اصلی و جایزه دوم برای فیلم‌هایی که از بخش ملی به بخش اقتباس آمده‌اند تعیین نشده است؛ ولی این وضعیت، انگیزه را برای ساخت فیلم اقتباسی کمتر می‌کند. امسال حتی گفتند بخش اقتباس جنبی بوده و شاید به همین دلیل کم‌تر به آن توجه شده است. با این حال، دوستان در تلاش هستند جایزه‌ای جدید اضافه کنند تا توجه بیشتری به اقتباس شود. مشکل این است که سانس‌های فیلم‌های اقتباسی کمتر از بخش ملی است و این نگاه تبعیض‌آمیز اذیت‌کننده است.

ریسک تبدیل ادبیات به فیلم‌؛ کتاب نخواندن فیلمسازان سد راه اقتباس است

حسینی: طی پنج، شش سال اخیر اصلاً در جشنواره فیلم کوتاه تهران شرکت نکردم و از بخش‌های اقتباسی هم مطلع نبودم. نکته ناامیدکننده این است که فیلم‌های بخش اقتباسی، سه اکران دارد ولی فیلمی مثل فیلم «های کپی» که هم در بخش اصلی و هم در این بخش حضور دارند، چندین نمایش خواهند داشت و و ما باید با سه اکران بخش اقتباسی با آنها رقابت کنیم.

این در حالی است که ما خودمان متقاضی بخش ملی هم بودیم؛ ولی در هر حال برای این بخش باید تمهیداتی در نظر گرفته شود تا تعداد اکران‌ها بیشتر و آرای مردمی هم اضافه شود.

نکته دیگر که شاید مسئله همیشگی جشنواره تهران باشد؛ این است که آثار خوب گاهی به جشنواره راه پیدا نمی‌کنند و از طرف دیگر بعضی آثار که دیده می‌شوند، کیفیت خوبی ندارند. واقعیت این است که نگاه ارگانی باعث می‌شود کارهای با کیفیت در جشنواره دیده نشوند.

* یک داستان دقیقاً چه ویژگی‌هایی باید داشته باشد تا شما به عنوان فیلمساز کوتاه تصمیم بگیرید آن را در اثرتان استفاده کنید؟ یعنی چه خصوصیاتی باید داشته باشد که در ذهن شما جرقه بخورد و احساس کنید می‌توان آن را به فیلم تبدیل کرد؟

حسینی: من خودم به طور کلی کتاب و رمان زیاد می‌خوانم، به‌ویژه داستان‌های ایرانی و معمولاً از میان آنها جرقه‌هایی در ذهنم زده می‌شود که شاید بتوانم اقتباسی از آنها داشته باشم اما واقعیت این است که اغلب به بن‌بست می‌رسم، چون ادبیات و سینما ۲ فرم متفاوت هستند. تصور تصویری و پلان‌به‌پلان آنچه نویسنده نوشته، کار بسیار سختی است، به‌ویژه در داستان‌هایی که بسیار موجز و ادبی پرداخت شده‌اند. مثلاً رمان مشهور «صد سال تنهایی» نمونه بارز رئالیسم جادویی است که بسیاری سعی کرده‌اند آن را اقتباس کنند، اما موفق نبوده‌اند و فضای این رمان بسیار پیچیده و سخت است.

به نظر من، اقتباس زمانی موفق است که بتوان به عمق انسانی داستان نزدیک شد. به همین دلیل گاهی ممکن است برداشت آزاد از داستان داشته باشم و به اقتباس کامل وفادار نباشم. همچنین، باید بگویم که برخی نویسندگان ایرانی نسبت به اقتباس آثارشان حساس و دچار نوعی گارد هستند. یکی از دلایل این موضوع، عدم شناخت کافی از توانایی کارگردان و میزان تسلط اوست. اما خوشبختانه در حال حاضر همکاری‌های خوبی مثل همکاری محمدحسین مهدویان و مهدی یزدانی خرم شکل گرفته که فضای خوبی برای رشد اقتباس فراهم می‌کند. این همکاری‌ها باید بیشتر شود، چون جامعه ما مشکلات فرهنگی دارد و فاصله زیادی با کتاب و ادبیات دارد.

ریسک تبدیل ادبیات به فیلم‌؛ کتاب نخواندن فیلمسازان سد راه اقتباس است

مشکل جدی دیگر این است که حتی بسیاری از فیلمسازان کتاب نمی‌خوانند و همین باعث ضعف در دانش داستان‌گویی و فیلمنامه‌نویسی شده است. من هنوز کتاب کاغذی می‌خوانم و به آن علاقه دارم اما واقعیت این است که این فرهنگ در میان نسل جوان ضعیف است. یادم می‌آید سال‌ها پیش که در انجمن سینمای جوانان دفتر البرز بودیم، جمعی از بچه‌ها دور هم کتاب می‌خواندیم تا ببینیم چه داستان‌هایی می‌توانیم برای فیلم بسازیم؛ اما اکنون شرایط تغییر کرده و این نگاه کمتر شده است.

مشکل دیگر این است که به دلیل ضعف در مطالعه، فیلمنامه‌های ما دارای اشتباهات و کاستی‌های گسترده هستند. بخش زیادی از این ضعف به دانش محدود بچه‌های فیلمساز برمی‌گردد و لازم است دانش فیلمنامه‌نویسی و داستان‌پردازی به روز شود. متأسفانه در جشنواره‌های فیلم کوتاه تهران هم شاهد آثاری هستیم که انگار ۱۰ سال پیش ساخته شدند و تاریخ مصرف‌شان گذشته و این موضوع بسیار اهمیت دارد که فرهنگ مطالعه و اندیشه به شکل جدی‌تری جا بیفتد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا